در بطن هر جامعهی مترقی یا فرهنگ زندهای – بهویژه در دوران تمدن سازی- همواره جریانهای فکری متعدد و گاه متضادی وجود دارد که به موازات یکدیکر در حال پیشرفتند. اگرچه در یک نگاه کلی، بعضی از این جریانها نسبت به سایرین ” اصلی” به حساب میآیند، اما این مسئله هرگز نباید سبب شود که “جریان اصلی” بهعنوان ” تنها جریان” فکری تلقی شود یا در اهمیتِ سایر جریانهای موازی تردید شود.
در جوامع اسلامی نیز، از همان سالهایی كه مسلمانان گامهای نخستین را برای ساختن تمدن اسلامی برمیداشتند و “خردگرایی” جریان اصلی فکری و محور تمام فعالیتهای فرهنگی بود، افرادی در گوشه و كنار سرزمینهای اسلامی ظهور كردند كه ارائه دهندهی”شیوهای غیر معمول در اندیشیدن” بودند. این افراد که از تاریخ نامعلومی به بعد، در تمدن اسلامی “عقلای مجانین” نامیده شدند، با تکیه بر نوع خاصی از “جنون”، – آگاهانه یا نا آگاهانه- مفهوم “خرد “رایج در میان عامه را نقد و به نوعی خودآگاهی و آزادی معنوی دعوت میکردند.
در قرنهای 4 و 5 ه ق(عصر طلایی تمدّن اسلامی) که خردگرایی در اوج اهمیّت و اعتبار خود بود، این دیوانگان دانا و جنونشان، آنقدر اهمیت یافته بودند كه مولفانی را برانگیزد تا در باب آنها، کتابها و رسالههای مستقلی پدید آرند. از جملهی این مولفان میتوان به: ابوبشر دولابی (وفات: 310)، ابن ابی زهر (وفات: 325)، ابوالحسنبن ابیبكر مقسم (وفات: قرن 4)، و ابوالقاسم حسن نیشابوری (وفات: 406) اشاره کرد.(مارزلف، 1388: 11) البته از این میان، كتاب “عقلاء المجانین” ابوالقاسم نیشابوری، یگانه اثری است که تا روزگار ما باقی مانده است.
امّا، عقلای مجانین چه كسانی بودند؟ آنها افرادی بودند كه از دولتِ جنونِ مقدسی كه گریبان گیرشان شده بود- و یا جنونی كه رندانه به خود میبستند- از خرد معاش اندیش و معمولی مردم زمانه فارغ بودند. آنان را به استناد حدیث نبوی: « رُفِعَ القَلَمُ عَنْ ثَلاثَةٍ: عَنِ النائِمِ حَتّى یَسْتَیْقِظَ وَ عَنِ الَمجْنونِ حَتّى یُفیقَ وَ عَنِ الطِفلِ حَتّى یَحْتَلِمَ؛ مسند احمد ۱/ ۱۴۰ » از نظر فقهی “مرفوعالقلم” (کسانیکه در مقابل اعمال خود بازخواست نمیشوند) میخواندند. این بدین معنی بود که تکالیف شرعی از آنان ساقط شده بود و آنان در کردار خود آزاد از هر نوع قانون الهی یا بشری بودند. همین آزادی درونی و بیرونی بود كه به ایشان اجازه میداد از مفاهیم مسلط یا مقدّس روزگار خود عبور كنند و با نگاه تیزبین و عادت ستیزِ خود، كه ورای مفاهیم عرفی به حقیقت امور ناظر بود، طرحی تازه در شیوهی ارتباط انسان با خدا، انسان با مردم و انسان با ارباب قدرت درافكنند. آنان با “نگاهی نو” به باز تعریف مفاهیم پیرامون خود میپرداختند و در مورد مسایل گوناگون، آرای خود را بیخوف و طمع بیان میکردند. بدین سبب ما آنها را در حالات و منظرهای گوناگون مییابیم: گاه در سوز و گداز عشق الهی و گاه در حال تعریضهای گستاخانه به كار خلقت – و این دو البته در منطق ایشان تضادی با هم ندارند -؛ وقتی در نقش واعظی خیرخواه كه با طنزی دردآلود بر بیرسمیها و بیاخلاقیهای رایج در بین مردم میتازند و وقتی دیگر در نقش سخنگوی جریانهای مخالف سیاسی كه از كژیهای دستگاه حكومت، بیباكانه انتقاد میكنند و با رفتار خود قدرتمندان را تحقیر مینمایند.
آرا و احوال این “دانایان دیوانه” انعکاس گستردهای در آثار متفکرانی چون سنایی، عطار، ابنعربی، مولانا، ابنخلدون و ابنجوزی داشته است. زبان طنزآمیز و نکته سنجیها و صراحت و سادگی مجانین، نیز موجب شد تا این “دیوانه نمایان” به شخصیتهای محبوب عامه نیز بدل شوند و حکایات بسیاری به نام ایشان در ادبیات عامه رایج گردد.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است