برنامه ریزی تولید همواره یکی از ارکان غیر قابل تفکیک در امر تولیده بوده است. امروزه، با پیچیده تر شدن شرایط تولید، برنامهریزی کلی تولید نقش بسزایی در موفقیت شرکتهای بزرگ تولیدی ایفا مینماید. این شرایط عبارتند از:
– افزایش تنوع محصولات
– افزایش پیچیدگی تقاضا
– کاهش دورة عمر محصول
– تغییرات سریع در تقاضای بازار و سلیقه مشتریان
– فشرده شدن رقابت جهانی
– نیاز روزافزون به افزایش کیفیت و ضرورت کاهش هزینههای زاید
– کاهش زمان تحویل کالا به مشتریان
– توسعه شرکتهای بزرگ چند ملیتی و گسترش روز افزون زنجیره تأمین
– عدم قطعیت موجود در پارامترهای موثر در تولید و زنجیره تأمین
همه این عوامل منجر گشته برنامهریزی کلی تولید جایگاه ویژه خود را خصوصاً در زنجیرههای بزرگ تأمین حفظ نماید. تولید اقتصادی و سودآور ایجاب میکند که برای کلیه مراحل تولید از تأمین مواد اولیه از تأمینکنندگان گرفته تا تولید محصول در کارخانهها و توزیع محصولات نهایی به مشتریان، برنامهریزی جامع و دقیق صورت گرفته تا ضمن استفاده بهینه از منابع موجود، هزینههای کل سیستم
تولیدی کمینه گردد. عدم قطعیت موجود در زنجیره تأمین که معمولاً در مواردی نظیر پیش بینی نادقیق تقاضا، زمان تدارک متغیر، تحویلهای دیرهنگام، ارسال ناقص سفارشات، نوسانات هزینهها و قیمت، تخفیف مقداری و مناسبتی، سفارشات متورم شده و غیره رخ میدهد، همواره اثرات نامطلوبی نظیر تأخیر، ناتمام ماندن سفارشات و تحمیل هزینههای اضافی بر سیستم تولیدی میگذارد. بنابراین یکی از اهداف مهم برنامهریزی کلی تولید، تعمیم برنامهریزی متمرکز از یک شرکت منفرد به تمامی موجودیتهای زنجیره تأمین و در نظر گرفتن توأمان همگی فاکتورهای موثر در تولید میباشد به نحویکه برنامه تهیه شده توانایی پاسخگوئی به عدم قطعیتهای موجود را داشته باشد. بنابراین در تحقیق حاضر، ضمن یکپارچه نمودن برنامهریزی تولید کلی با برنامهریزی زنجیره تأمین، تلاش شده است رویکردهای نوینی در این عرصه برای مواجهه با انواع مختلف عدم قطعیت ارائه گردد.
2-1- تعاریف کلی از حوزه تحت بررسی
هدف از این بخش ارائه تعاریف مختصر از مفاهیم، استراتژی ها و راهکارهای برنامهریزی تولید ادغامی در زنجیره تأمین غیر قطعی میباشد.
1-2-1- برنامه ریزی تولید
بنا به تعریف، برنامهریزی تولید به معنای فرایند تصمیمگیری در خصوص منابعی است که سازمان برای عملیات تولید آیندهاش به آنها نیاز دارد و نیز تخصیص این منابع جهت تولید محصول مورد نظر در تعداد مورد نیاز و با کمترین هزینه. در حقیقت میتوان برنامهریزی تولید را ایجاد محدوده و مرز جهت عملیات تولیدی آیندة سازمان تعبیر نمود. با توجه به تعریف فوق، دو هدف اساسی را میتوان برای برنامهریزی تولید برشمرد:
الف) تعیین برنامه های تولید بر اساس هزینه ها و سیاستهای مدیریت در خصوص مسائل مالی، توسعه ظرفیت، خدمت به مشتری و پویایی نیروی کار.
ب) کمک به مدیریت جهت نشان دادن تأثیرات سیاستهای مختلف روی هزینه ها، میزان موجودی و تولید.
برنامه ریزی را میتوان از دیدگاههای متفاوت به انواع مختلفی تقسیم بندی نمود ولی یکی از کاربردیترین و مرسومترین این تقسیمات، تقسیم بندی براساس بُرد زمانی برنامه ریزی میباشد. بطورکلی برنامه ریزی را میتوان به سه دسته بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت تقسیمبندی کرد. برنامه ریزی تولید نیز از این قائده مستثنی نیست. بسته به مطالباتی که از یک برنامه ریزی تولید داریم، افق زمانی آن می تواند بلند مدت، میان مدت و یا کوتاه مدت باشد (شکل 1-1).
کوچکترین واحد زمانی برنامه ریزی، دوره نامیده میشود. فرض بر این است که دوره قابل شکسته شدن به واحدهای کوچکتر نمیباشد. بسته به نوع صنعت و هدف از برنامه ریزی، واحد زمانی دوره میتواند یک شیفت کاری، روزکاری، هفته و یا حتی ماه باشد.
ساختار کلی برنامه ریزی و کنترل تولید را میتوان به صورت شکل 1-2 نمایش داد.
همانطور که در شکل 1-2 مشخص است، سیستم برنامهریزی و کنترل تولید به سه سطح تقسیم شده که عبارتند از خط مقدم[1]، موتور[2] و پشتیبانی[3] که در ادامه به اختصار به توضیح هر یک خواهیم پرداخت.
خط مقدم، قسمتی از برنامه ریزی تولید است که با استراتژیهای کلان شرکت در ارتباط است. افق برنامه ریزی های آن 1 تا 5 ساله است و از سه قسمت مدیریت تقاضا، برنامه ریزی منابع و برنامه ریزی عملیات و فروش تشکیل یافته است. برنامه ریزی عملیات و فروش با گرفتن اطلاعات مربوط به پیش بینی تقاضا، استراتژیهای کلان شرکت و نیز برآورد سرانگشتی منابع، اقدام به تهیه برنامه عملیاتی و فروش می کند که معمولاً افق برنامه ریزی آن چند ساله است. این برنامه ریزی اغلب برحسب یک واحد ادغامی است و از این جهت به آن برنامه ریزی ادغامی نیز گفته میشود. این برنامه ریزی ادغامی سپس در یک سطح پائینتر با استفاده از تکنیکهای برنامه ریزی تفکیک پذیر، برنامه مدون شدة فروش برای محصولات ادغامی را به برنامه ای برای فروش به تفکیک نوع محصول تبدیل مینماید که خروجی چنین اقدامی سربرنامه تولید (MPS) است که افق آن نیز معمولاً یکساله میباشد.
سطح موتور که ورودی اصلی خود را از سربرنامه تولید میگیرد، با استفاده از تکنیکهای برنامه ریزی مواد و ظرفیت، برنامه هایی با جزئیات بیشتر و با افق برنامه ریزی کوتاهتر برای مواد و ظرفیت مورد نیاز فراهم میآورد. برنامه ریزی مواد مورد نیاز (MRP) و برنامه ریزی ظرفیت (CP) در این حوزه قرار میگیرد.
در نهایت در سطح پشتیبانی، شاهد سیستم هایی جهت پشتیبانی از زنجیره تأمین شرکت از یکسو و برنامهریزی عملیات در کف کارگاه از سوی دیگر هستیم. آنچه در برنامه ریزی کف کارگاه صورت میگیرد نوعاً برنامه هایی از جنس زمانبندی و تعیین توالی کارها بر روی ماشینها و تخصیص نیروی انسانی به ماشین آلات میباشد.
[1] Material Requirement Planning
[2] Capacity Planning
[1] Front End
[2] Engine
[3] Back End
[4] Master Production Scheduling
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است