تفکر استراتژیک مؤثر در برگیرندهی خلاقیت، کاوش و درک ناپیوستگی در سازمان و محیط آن است، لذا در پژوهشهای بسیاری به اهمیت دارا بودن قابلیت تفكر استراتژیك برای مدیران اشاره شده است. هدف از نگارش پژوهش حاضر ابتدا بررسی پارادایمها و رویکردهای متعدد مرتبط با تفکر استراتژیک است تا بتوان ابعاد شناخته شده و زمینهها و زوایای ناشناخته تفکر استراتژیک را بررسی نمود. این پژوهش که به روش «تحلیل مضمون» انجام شده است، پارادایمها، رویکردها، مکاتب، سطوح سازمانی و عوامل زمینهای مؤثر بر تفکر استراتژیک را با استفاده از مدلهای موجود بررسی و تحلیل میکند و پس مدل مناسب برای تفکر استراتژیک را در بنگاههای صنعتی ارایه میدهد. اثربخشی تفکر استراتژیك برای ایجاد مزیت رقابتی پایدار و به تبع آن بهبود عملکرد سازمانها، نیازمند ارایه الگوهای است که مؤلفههای تفکر استراتژیک را در تعامل کامل با تحلیل عناصر محیط صنعت شامل رقابت، بازار و مشتریان ارایه نموده وعلاوه بر فرایند تفکر استراتژیک، محتوی را با توجه به نوع صنعت ارایه دهد.
1-2- ضرورت تحقیق
نظام مدیریتی مورد استفادهی یک سازمان عامل تعیین كننده در مواجههی آن با تغییرات محیط است، زیرا نگرش مدیریت به چالشهای محیطی، نحوهی تصمیم گیری و اجرا را تعیین میكند. پیچیدگی محیط فعالیت سازمانها در عرصهی تقاضای بازار، رقبا و فناوری و تازگی نسبی در چالشهای پی در پی که آنها در محیط خود با آن مواجه میشوند منجر به دشوار شدن تصمیمگیری شده است .(Hamilton et al,1998:406) ازسویی دیگر رشد نسبت سرعت چالشهای محیط به سرعت پاسخگویی سازمانها و میزان ابهام آینده، برعدم اطمینان افزوده است .(Koseoglu et al, 2013: 81) در این شرایط كلید موفقیت سازمان صرفاً واكنش مناسب سازمان به تغییرات محیط خارجی نیست، بلكه مدیران برای کشف گسستگیهای آینده و غافلگیریهای احتمالی باید دگرگونیهای محیط را مداوم زیر نظر داشته باشند (Ansof,1996:18) و شیوهای نوین فکری برای تعیین استراتژی سازمان و ارتقای توانمندی درون سازمانی به کار گیرند، زیرا استراتژی سازمان به عنوان یک الگو در جریان تصمیمات واجرا بروز میکند .(Writz et al,2007:295) چون استراتژی، نشان دهندهی نیرویی واسطهای میان یك محیط پویا با یك نظام فعال و پایدار است، هنگامی كه سازمانی در محیطی پایدار به سر میبرد و نیازی به یك استراتژی نوآفرینانه ندارد، تدوین طرحهای استراتژیك رسمی و منظم، معقول مینماید، اما وقتی محیط ناپایدار است یا سازمان به استراتژی نو آفرینانه نیاز دارد، آنگاه شاید برنامهریزی استراتژیك بهترین كار در قلمرو استراتژی پردازی نباشد (غفاریان، 1382). با افزایش مشکلات و پیچیده شدن محیط، نیاز به ارایه راهحلهای بهتر و استفاده از ابزارهای قدرتمندتر از برنامهریزی استراتژیک، خودنمایی میکند
(Compbell & Sally, 1991:145) و سازمان باید منابع خود را بر موقعیت استراتژیك متمركز كند .(Howard, 1989:76) تفكر استراتژیك عبارتست از استفاده از چارچوب ذهنی مختلف برای بررسی و تحلیل و در نهایت تصمیمگیری درموقعیتهای استراتژیك. یك موقعیت را فقط به این دلیل استراتژیك مینامند كه پیش از این هرگز به این صورت اتفاق نیفتاده است .(Stacey, 2013:14) در موقعیت استراتژیك، استفاده از تفکر تحلیلی برای تنظیم اهداف و استراتژیها دشوار است (Wilden et al,2013:79). لذا مدیران ناچارند برای هر موقعیت استراتژیك، راههای تازهای ارایه دهند و این امر مستلزم ارتقای دایمی دانش و مهارت تفکر استراتژیك است (Broon & Oslan,1999:354). در زمان متلاطم کنونی باید ظرفیت تفکر استراتژیک ارتقا یابد، زیرا تقویت تفكر استراتژیك به تدوین استراتژیهای بهتر منجر خواهد شد (Baraldi, 2007:879). متفکراستراتژیک به دنبال یافتن نوآوری و تصاویر ذهنی جدید و آیندهای بسیار متفاوت است تا سازمان مرتبط با خود را بر اساس استراتژیهای اصلی دوباره تعریف کند (حمیدی زاده، 1388). تفکر استراتژیک دارای خصیصههای ترکیبی، تحلیل گرایی، واگرابودن، خلاق بودن، ادراکی و نوآورانه میباشد. از دیدگاه کلی، تفکر استراتژیک «بصیرت و فهم از وضعیت موجود و بهرهبرداری از فرصتها» است (غفاریان و كیانی،1383). تفكر استراتژیك پیش درآمدی بر طراحی آینده سازمان است .(Zahra & Nambisan, 2012: 219) تفكر استراتژیك، مهارت یا فضیلت ذهنی معماری استراتژیك یك سازمان است که فرصتها و ظرفیتهای قابل تبدیل را به منفعت استراتژیك تبدیل میكند (Lashkarboluki, 2013: 15) و موجب کاهش عدم اطمینان میشود (Weber, 1984: 60). متفکران استراتژیک با درک محیط، مزیت رقابتی برای سازمان ایجاد میکنند (Linkow, 1999: 35).
1-3- بیان مساله
محیط مجموعه ای متشكل از نیروها، شرایط، مؤلفهها و عوامل خارجی است كه بر عملكرد سازمان اثر میگذارند و سازمان تا حد مؤلفههایی بر آن كنترل دارد كه بتواند به هدایت آنها بپردازد. محیط منبع تعیین كننده ماموریت، و تداوم بخش عملیات و وضعیت های تصمیم گیری در سازمان است. محیط دائماً در حال تغییر و تحول است. محیط تنها منبع تامین كننده داده های سازمان و تنها مصرف كننده ستادههای آن است.
شناخت مستمر محیط در چارچوب رویدادهای عمومی و اختصاصی برای موفقیت، بقا و توسعه سازمانها ضروری است. سازمانها در اصل بر اساس تصورات و دانستنیهای بنیانگذاران، مسؤولان و متخصصان آن شكل میگیرند. سازمانها در چارچوب محیط تصمیم گیری می كنند. سازمانها از هدفها، مأموریتها و استراتژیها و سیاستهای كلان محیط پیروی میكنند. مدیران سازمانها برای عرضه خدمات و محصولات خود، متناسب با نیازها، انتظارات و خواستههای جامعه باید شناخت مناسبی از محیط، ساختار، رفتار متغیرها، طبقهبندی و ساز و كار محیطی داشته باشند. هر چه شناخت از محیط بیشتر شود تصمیمات سازمانها بهتر میتواند در جهت اهداف محیط و ماموریت سازمان باشد.
در نتیجه انتظارات سیاستگذاران برای تبدیل سازمان به یك سیستم یادگیرنده برآورده خواهد شد. محیط حیات سازمان را ایجاد و با تحولات خود آن را با عدم اطمینان روبرو میكند.
محیط مرزهای سازمان را در چارچوب توانمندیها، مهارت ها و ادراكات مدیران سازمانها شكل میدهد. مرزهای محیطی و تنوع در طبقهبندی محیط سازمانها تا حد باورها، تصورات، انتظارها و اطلاعات مدیران شكل میگیرد. مؤلفههای محیط عمومی و ویژگیهای آن برای كلیه سازمانها یكسان است، اما مؤلفههای محیط اختصاصی برای هر سازمانی به آن سازمان اختصاص دارد. از این رو مدیران باید با بررسی مؤلفههای محیط عمومی دقیقا مؤلفههای محیطی را متناسب با ویژگیها و سازوكارهای ارایه شده بشناسند و در آن چارچوب به تدوین برنامهها و ارایه فرآوردهها بپردازند. درجه و شدت همگنی، ناهمگنی، سطوح تغییرات، پیچیدگی، شرایط محیطی، ماهیت تعامل، سازگاری و ناسازگاری واقعیتهای انكار ناپذیر برای عملكرد سازمانها محسوب میشوند و لذا تولیدات سازمانها باید با آنها متناسب باشند. شناخت ماهیت و انواع محیط، تبیین رفتار سازمانی و ارزیابی عملكردها كمك شایان توجهی در برقراری تعامل كارآمد و انطباقپذیری ماموریتها و هدفهای سازمانها با جامعه میكند. در پژوهشهای مرتبط به تفکر استراتژیک، معمولاً وقتی كه به مطالعه تفکر در سطح سازمان یا بنگاه پرداخته میشود، سطح تحلیل به سطح عمومی سازمان فروكاهیده شده و كمتر به بررسی تفکر استراتژیک در سطح بنگاههای یک صنعت خاص پرداخته میشود. البته بدان معنا نیست كه در مطالعه تفکر استراتژیک، اساساً به سطح عمومی سازمانها توجهی نشود، بلكه توجه به سطح صنعت نیز بسیار ضرورت دارد. هرچند عدّهای معتقدند که تدوین استراتژی برای صنعت خاص اهمیت ندارد، چون که ساختار و مرزهای صنعت تغییر میکند یا مطرح میشود که بازدهی یک سازمان تحت تأثیر موقعیت آن است، ولی هم نوع صنعت و هم موقعیت اهمیت دارد و نادیده گرفتن هر کدام بنگاه را با خطرات جدی مواجه میکند. تفکرات و مؤلفههای هر صنعت در توضیح تفاوت بازدهی صنایع مختلف نقش مهمی ایفا میکند. ماهیت محیط صنعت که بنگاهها درآن با هم رقابت می کنند، نقش مهمی در بازدهی و عملکرد سازمان دارد.
این پژوهش به بررسی این مسأله میپردازد که تلاطم محیطی چه تأثیری روی تفكر استراتژیك در بنگاههای كوچك و متوسط شهرستان كاشان دارد.
تلاطم محیط: معیاری است مرکب ازتغییرپذیری وآینده نگری در محیط فعالیت بنگاهها که با چهار مشخصه پیچیدگی محیط فعالیت شركت، تازگی نسبی در چالشهای پی در پی كه شركت در محیط با آن مواجه است، سرعت تغییر چالشهای محیط و میزان روشن بودن آینده مشخص میشود.
با توجه به محیط رقابتی كنونی و این كه سازمانهای بخش خصوصی و بنگاههای فعال صنعتی در منطقه كاشان برای حفظ بقا با مشكلات اساسی مواجه هستند به نظر میرسد تقویت تفكر استراتژیك در این سازمانها منجر به توانمندی آنها خواهد شد. بنابراین این تحقیق سعی دارد تا با شناسایی عوامل مؤثر بر تفكر استراتژیك و ترویج این مفهوم در میان مدیران بنگاههای صنعتی كمك كند. چارچوب نظری اتخاذ شده كه با الهام از ابعاد مفهومی و نظری مطرح شده حاصل شده است مبتنی بر متغیرهایی است كه در قالبی تركیبی به صورت تلاطم محیطی و مؤلفههای تفکر استراتژیک مدّ نظر قرار گرفته است. متغیر وابسته در این پژوهش تفكر استراتژیك میباشد.
شکل1-1- عوامل موثر بر تفکر استراتژیک
1-4- هدفها
مهمترین هدف این پژوهش بررسی عوامل مؤثر بر تفکر استراتژیک در بنگاههای صنعتی منطقه کاشان میباشد تا بر اساس نتایج حاصله، بنگاهها به بهبود و ارتقای مؤلفههای استراتژیک، به واسطه عوامل محیطی بپردازد.
بررسی ارتباط بین تلاطم محیطی و تفکر استراتژیک
1- بررسی رابطه پیچیدگی محیط فعالیت شرکت و تفکر استراتژیک
2- بررسی رابطه تازگی نسبی در چالشهای محیطی و تفکر استراتژیک
3- بررسی رابطه شفافیت محیط با تفکر استراتژیک
4- بررسی رابطه سرعت تغییر چالشهای محیط و تفکر استراتژیک
1-5- فرضیه ها
فرضیه اصلی:
بین تلاطم محیطی و تفکر استراتژیک ارتباط معنی دار وجود دارد.
فرضیه فرعی:
1- بین پیچیدگی محیط فعالیت شرکت و تفكر استراتژیك ارتباط معنیدار وجود دارد.
2- بین تازگی نسبی در چالشهای پی در پی که شرکت در محیط با آن مواجه است و تفكر استراتژیك ارتباط معنیدار وجود دارد.
3- بین میزان روشن بودن آینده و تفکر استراتژیک ارتباط معنی دار وجود دارد.
4- بین سرعت تغییر چالشهای محیط و تفكر استراتژیك ارتباط معنیدار وجود دارد.