:
اگر ادّعا شود که بخش وسیعی از منابع فرهنگی این مرز و بوم را هم چون آیینها، باورها، اعتقادات و حتّی رویدادهای تاریخی را شعر منتقل کرده است نه کتابهایی که به منظور خاصی نگاشته شدهاند ادّعای بیموردی نخواهند کرد. خوشبختانه این منبع غنّی، یعنی شعر در زبان فارسی از قدمت دیرینهای برخوردار است و ایران و زبان پارسی یکی از قدیمیترین و غنّیترین آثار شعری و ادبی جهان را در خود نهفته دارد. قدیمیترین آثاری که حفظ شده و موجود میباشند و میتوان آنها را در ردیف آثار شعری و منظوم زبان فارسی نامید، گاتهای زردشت میباشند.
شعر در زبان فارسی با سیر تکاملی جوامع بشری نیز دستخوش تغییرات بسیاری زیادی شد. «در قرن چهارم و اواخر قرن پنجم شعرحماسی رونق زیادی یافت و حماسههای ملی دراین دوره به درجهای رسید که مهمترین آثار حماسی ایران و یکی از بهترین حماسههای ملی عالم یعنی شاهنامه در همین دوره بوجود آمد است.»(صفا، 1373: 1/366). با آغاز قرن پنجم تا اواخر قرن ششم تحولات بسیار مهمّی در تاریخ اجتماعی ایران بوجود آمد که به میزان بسیار زیادی شعر را متأثّر از آن حوادث ساخت و دگرگونیهایی در شعر و ادبیّات فارسی و عرب بوجود آورد. قرن پنجم و ششم دورهای بود پر اضطراب که از برافتادن حکومت غزنوی در خراسان و حکومتهای ایرانی در عراق و فارس و کرمان و گرگان و طبرستان آغاز میشود و قبایل مختلفی بخصوص ترکها و تاتارها برسرزمینهای ماوراءالنهر و خراسان حمله آورده و این سرزمینها را بارها به اشغال خود درآوردند و قتل و غارت وجنایات و خونریزیهای زیادی به وقوع پیوست. این وقایع تلخ، ادبیّات و شعر را به میزان بسیار زیادی تحت تأثیر خود قرار داد. رواج یافتن و اوج گرفتن شعر عرفانی در آن دوره بازتاب و نتیجه همان قتل و جور و جنایتها بود. « در آن زمان که ناتوانی مردم مشهود بود و قدرت مقابله با تجاوزات را نداشتند، دست به دامان خدا برده و غم و دردهای سنگین دلهای افسرده و داغ دیده خود را با خدا در میان گذاشته و با خدا به راز و نیاز و دعا پرداخته.»(شجیعی، 1373: 18)
عطّار یکی از شاعران عارفی است که با آثار خود، شعر عرفانی را به اوج رساند. عطّار درباره زمان خود و نحوهی برخورد مردم با وی چنین گفته است:
«قصد من بسیار مردم کردهاند | خاطر مسکین من آزردهاند | |
جور بسیار از جهان بر من رسید | جـور دنــیا را هــمـی بـایـــدکـــشیـــد.»
(عطّار ،1389، 94). |
گفتههای عطّار حاکی است که نه تنها حکام مستبد، اندیشمندان و سخنوران را مورد آزار و اذیت قرار میدادند بلکه مردم عادی به سبب جهل و بیسوادی و همچنین به سبب طمع و خودشیرینی و چاپلوسی برای قدرت حاکم، این اندیشمندان را آزار و اذیّت میکردند و این آزار و اذّیت بیشتر باعث میشد که شاعران به خلوتگزینی و عزلّت پناه ببرند. با پناه بردن مردم و اندیشمندان به خدا و توکل کردن بر او، زمینهای شد که صومعهها و خانقاهها گسترش یابند و عارفان و زاهدان زیادی به صومعهها پناه ببرند و خلوت گزینی و عبادت و یاری خواستن از خدا به صورت یک فرهنگ غالب درآید. خلوت گزینی و اعتراض به وضع زمان و توکل خواستن از خدا باعث شد توجه ارباب و اندیشمندان به شعر عرفانی جلب شود و همین امر باعث شد شعر عرفانی بخش عمدهای از تاریخ ادبیّات ایران در آن دوره را به خود اختصاص دهد و عارفان مشهور و بزرگی در عرصه ادبیّات فارسی و عرفان ایرانی ظهور یابند و شعر عرفانی را بر اوج قلّل ادبیّات فارسی قرار دهند و خود نیز بر آن قلّل جاودانه مانند. از معروفترین عرفای آن دوره سنایی، عطّار، مولوی و … میباشند که آثار بسیار ارزشمندی از آنان بر جای مانده که نه تنها مایه افتخار ادبیّات فارسی میباشند بلکه ادبیّات جهان نیز به آنها فخر میبالد.
با پیدایش عرفان وگسترش یافتن صومعه و خانقاهها، برخی از عناصر ماندگار شعر همچنان به حیات خود ادامه داد و برخی نیز با همان صورت ظاهر به صورت نمادین در شعر تجلّی یافت. آن چه در شعر این دوره تحت عنوان هفت وادی عرفان و تعبیری نزدیک به آن شهرت مییابد، بدون شک چیزی جز همان هفت خوانِ حماسی دوران پیشین نیست. دشمن و دیو بیرون و درون وجود آدمی راه مییابد و از این رو رستم وجودِ انسان با دیو درون در پیکار است.
تو با دشمن نفس هم خانهای | چه در بند پیکار بیگانهای (عطّار ،همان: 96). |
شخصیّتهایی از جمله: دیو و دیوانه، شوریده، مجنون، درویش، بیدل و … در اشعار آن دوران به مقدار چشمگیری نمود پیدا کرد و مفاهیم خاصی را دنبال می نماید. در بین این شخصیّتها، دیوانه ها، جایگاه ویژهای در شعر و ادبیّات فارسی پیدا میکنند. «دیوانهها در اجتماع شخصیّتهایی هستند که از عقل کاملی برخوردار نیستند و تا حدودی در جامعه منزوی بودند، در خرابهها و قبرستانها بیشتر مسکن داشتند.»(ریتر،1366: 314 )
این شخصیّتها دارای ویژگیهای خاصی هستند که بنا به شخصیّت ویژه در ادبیّات و شعر عرفانی ماندگار میشوند. به دلیل اهمّیّت و جایگاه آنها در شعر فارسی، این نوشتار درصدد است اهمّیّت و جایگاه دیوانگان را در ادبیّات و شعر فارسی مورد بحث و بررسی قرار دهد و از این دیدگاه به آن بپردازد که چرا و چگونه دیوانگان و دیوانگی در شعر و ادبیّات فارسی وارد شدند؟ شاعران در کجا و چه مواقعی از این شخصیّتها برای بیّان نظرات و دیدگاههای خود استفاده میکردند؟
- بیان مسأله
ادبیّات میدان تجلی افکار و اندیشههای انسانی است. انسان با همه وسعت فکری واندیشگی که دارد با تمام جزئیات در آینه تمام نمای ادبیّات مطرح شده است. وقتی سخن از انسان و ادبیّات پیش میآید، منظور انسان با همه ابعاد وجودی اوست. انسانی که خلیفهاﷲ است، انسانی که به دنبال امیال و آرزوهای حیوانی است و آنکه بین این دو قطب در نوسان است، اگر از طبقات مختلف سخن به میان میآید به طور کلی منظور بیان صفت و ویژگیهای انسانی است که در طبقات مختلف به اشکال گوناگون جلوهگری مینماید. طبقات پادشاهان، کارگران، دبیران، سپاهیان،گارگران و… هر کدام در کتابهای مختلف ادب فارسی از نظم گرفته تا نثر صفاتی دارند. زاهد و عالم و عاشق و صوفی هم در ادبیّات مخصوصاً شعر با زبان و بیّان خاصی معرفی شدهاند. یکی از طبقاتی که در حوزهی ادبیّات به بهانههای مختلفی حضور پیدا کرده و سخنانی به آن منسوب است، طبقه دیوانگان است. در دواوین شعر برای دیوانگان صفاتی بر شمردهاند، گاهی در منظومههای عرفانی داستانهایی را از قول آنان نقل کردهاندکه جنبهی نمادین و سمبلیک دارند. در حوزهی غزلیّات عاشقانه نهایت عشق به دیوانگی منتهی میشود و خلاصه برای دیوانه، عوامل دیوانگی، صفات دیوانه، عملکرد دیوانه و… در کتابهای منظوم فارسی مطالب فراوانی ذکر شده است، با توجه به وسعت و ارزش این بخش از ادبیّات که قطعاً شایستهی بررسی و تحلیل بود. این نوشتار درصدد بررسی موضوع «دیوانه و دیوانگی در شعر و ادبیّات فارسی» میباشد و ابتدا سعی شده است به تبارشناسی واژهی دیوانه بپردازد و سپس سابقهی تاریخی آن، مخصوصاً خویشکاری دیوان را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد، عوامل زشت شدن چهره دیوان را با دلایل اثبات کند و پس از این مقولّات، گفتار شاعران را درمورد دیوانه و دیوانهنمایی مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.
1-3- پرسش اصلی تحقیق ( مسأله تحقیق):
1-3-1- معنا و مفهوم دیوانگی درادبیّات فارسی دارای چه وجوهی است ؟
1-3-2- آن چه به دیوان در فرهنگ عمومی نسبت میدهند تا چه اندازه به کاربرد این موجودات هماهنگی دارد؟
1-3-3- چرا و تحت چه عواملی چهرهی دیوان و دیوانگان در تاریخ و فرهنگ ایران تغییر یافته است؟
1-3-4- نقش دیوانگان درادبیّات فارسی چگونه است؟