از آنجا كه طیف وسیعی از حوادث بشری و حتی طبیعی غیر مترقبه در قلمرو مدیریت بحران قرار می گیرد، می توان گفت كه ادبیات مدیریت بحران گسترده است و مواردی چون جنگ و جنگ گریزی تا مدیریت فجایع طبیعی و بشری را در بر می گیرد.
به طور كلی هر بحران از یك سری روابط متقابل پیچیده تشكیل می شود كه در بسیاری از موارد، شناخت ریشه اصلی آن اگر نگوییم غیر ممكن است، باید اعتراف كنیم، بسیار مشكل است. بحران ها عمدتاً نظام های سیاسی و نخبگان حاكم را با شرایطی مشحون از بیم و امید روبرو می سازند. از این رو خالق وضعیتی به شمار میروند كه ممكن است به عجز و درماندگی تدبیرگران در برابر تهدیدات بحران ها كه غالباًملموس ترند بیانجامد و یا اینكه استراتژیست ها و نخبگان تدبیرگر با شناسایی و تشخیص فرصت های یك وضعیت بحرانی، آن را تبدیل به «عرصه بازی هوشمندانه»خود در جهت بهره برداری از این فرصت های استثنایی نماید.
شناخت «زمینه های رخداد» پدیدهای هم چون بحران، یكی از مهم ترین اولویت های درك و فهم ماهیت بحران و به تبع آن تدبیر بحران به شمار می رود. دولت ها زمانی به عنوان بستر بروز بحران و زمانی دیگر نیز به عنوان بازیگران بحران های بین المللی،در كانون توجه، تدقیق و تحقیق صاحبنظران مدیریت بحران،قرار می گیرند. در یك نظام سیاسی، مهمترین مساله را در ارتباط با مدیریت بحران، «نحوه رفتار و رویارویی» آن نظام با شرایط بحرانی پیش روی آن است.
یكی از عوامل موثر در نحوه موضع گیری دولت ها نسبت به بحران ،ماهیت نوع نظام سیاسی حاكم است. چرا كه«رفتار بازیگران بحران بسته به نوع و ماهیت نظام سیاسی ،احتمالاً در بحران ها متفاوت است:«نوع رفتار و تصمیمی كه یك رژیم اقتدرگرای نظامی در رویارویی با بحران اتخاذ می نماید، با نوع رفتار و موضع گیری یك نظام انقلابی ایدئولوژیك محور كه با حمایت شدید توده های انقلابی نیز مواجه است، متفاوت خواهد بود . در حقیقت ، این فضای فكری و گفتمان مسلط در هر نظام سیاسی است كه تعیین كننده دقایق و مولفه های مطلوب و موثر در مواجهه بابحران های جاری است و تصمیم گیران را در آن نظام سیاسی ،به شدت تحت تاْثیر قرار می دهد.
برای ارائه یك تحلیل و بررسی نسبتاً فراگیر از ابعاد مختلف مدیریت بحران در یك نظام سیاسی، شناخت سرشت نظام سیاسی، مبانی فكری و اصول و بنیان های نظری مسلط بر محیط تصمیم گیرنده از پیوند بحران ، نخستین گام در شناسایی نحوه تدبیر و تحدید بحرانها در یك محیط سیاسی است.محیط ایران به اقتضای ادوار و ازمنه مختلف، همواره رژیم ها و نظامهای سیاسی با ماهیت های مختلف و متفاوتی را تجربه كرده است لذا مبانی فکری ونظری درهردوره تاریخی قبل وبعد پیروزی انقلاب اسلامی متأثرازگفتمان مسلط درآن دوره است.
با استقرار نظام انقلابی، امواج بحران های مخرب و توفنده نه تنها آرام نگرفت بلكه با شدت و با كثرت فزاینده ای، نظام انقلابی جدید را آماج حمله قرار داد. نظام سیاسی ای كه خود با خلق بحرانی عظیم، رژیم حاكم را در هم ریخته و بر ویرانه های آن پایه های خود را استوار ساخته، پس از پیروزی به نظامی بحران ساز و اشاعه دهنده زمینه های بحران، به شمار می رفت. حتی اگر هم چنین امری واقعیت نداشت، لااقل
چنین تصوری از این نظام انقلابی در نزد دیگر بازیگران سیاسی منطقه و جهان وجود داشت. از این رو ،این نظام نو رسیده ، بلافاصله پس از استقرار نه چندان مستحكم خود با بحران هایی از درون و بیرون نظام مواجه گردید.
ایران پس از انقلاب با محیط امنیتی كاملاً متفاوتی مواجه شد. انقلابی كه نظم مسلط جهانی را به چالش كشیده بود و بحرانی بزرگ را به كالبد نظام بین المللی تزریق كرد. در محیط برآمده از انقلاب یا به تعبیری دیگر محیطی كه انقلاب درآن روییدن گرفت بحران های ناخوانده یكی پس از دیگری بستر انقلاب را در می نوردیدند و هر بار با حضور خود انرژی شور و شعور تازه ای به رگهای جمهوری اسلامی تزریق می نمود. وجود این تصور كه نظام انقلابی حامل خصیصه اشاعه دهندگی بحران در منطقه و جهان است، نظم حاكم جهانی را دچار تغییرات ژرفی نمود كه در پیامد آن نیز نظام و جامعه انقلابی از همان اوایل تولد با بحران های گوناگون همراه و همنشین شدند.
میزان كارآمدی وتاْثیر مؤلفه های مدیریت بحران در یك نظام انقلابی در صحنه عمل است كه مشخص می گردد، هر چند كه تحولات حادث شده در گذر زمان قضاوت افراد را شدیداً تحت تاْثیر قرار می دهد. اما با درك شرایط حاكم برآن دوره، موفقیت، ناكامی و یا میزان تاْثیر هر یك از مواضع تدبیرگرانه و رفتار در بحران ها را به دور از هر گونه حب و بغض می توان سنجید.
جایگاه ونقش رهبری ولایی انقلاب به عنوان مؤثرترین كنشگر عرصه بحرانهای دهه نخست و بالاترین«مقام تصمیم گیرنده» كه در مقام تدبیر و تحدید كننده بحران ظاهر شد قابل ارزیابی است كه نه تنها در هر مرحله از بحران(پیدایش،گسترش،، كاهش و تاْثیر ) تصمیمات ویژه آن مرحله را می گرفت، بلكه برای هر بحران نیازمند تصمیمات ،ساز وكارها و راهبردهای خاص خود است.
رهبری كاریزما و الهی امام (ره) که مبتنی بر اصل ولایت فقیه بوده در تدبیر بحران ها به تناسب و اقتضای هر مرحله از بحران ها نقش تحدیدگر (محدودیت جوانب مخرب بحران) تدبیر گر بحران(بهره برداری از فرصت ها) و مهار كننده بحران (پایان دادن به بحران) ایفا می نماید.
2-1- بیان مسأله:
وقوع انقلاب اسلامی بعنوان یكی از پدیده های غیر منتظره پایان قرن بیستم كه بعنوان نقطه عطفی در تحولات سیاسی – اجتماعی ایران به شمار می رود ،تحولات و پیامدهای متعددی را در ایران و جهان به همراه آورد. روی كار آمدن جمهوری اسلامی كه در سطح ملی،سقوط نظام شاهنشاهی – بعنوان قدرت منطقه ای – و استقرار یك نظام مذهبی همراه با حضور گسترده مردمی را در پی داشت ،در سطح منطقه و جهان نیز ، منافع و امنیت ملی برخی از كشورها – بویژه ابرقدرتهای جهانی – را با خطر مواجه ساخت.
این پیامدها موجب شد كه وقوع این پدیده حساسیت و توجه ملتها و دولتها را برانگیزد و انظار را متوجه انقلاب اسلامی ایران نماید. این حساسیت زمانی شدت گرفت كه انقلابیون آرمانهای ایدئولوژیك خود را به جهان عرضه نمودند. البته ،این وضعیت از پیامدهای ذاتی هر انقلاب است، چرا كه آرمان و ایدئولوژی به مثابه نیروی محركه هر انقلاب عمل می نماید. بدین لحاظ انقلابها ،آرمانهایی را با خود به همراه دارند كه نه تنها انقلابیون را به مبارزه با وضع موجود در سطح ملی ،بلكه در سطح جهانی نیز می كشاند، انقلاب اسلامی نیز به اقتضای طبیعت ایدئولوژیك محورش، سودای آن بر سر داشت كه با نظام »عادلانه» جهانی در افتد. در این شرایط واحدهای سیاسی محیط بین المللی خصوصاً قدرتهای جهانی در پی آن برآمدند كه بحرانها و چالشهای منتشره از نظام انقلابی ایران را به درون آن تزریق نمایند.
در این وضعیت، بحرانها و اختلافات داخلی نیز هر روز رو به گسترش بود. در روند پیروزی انقلاب ، هویت های مختلف زیر یك گفتمان مشترك گرد آمده و در یك متن تركیب شده بودند. مبارزه با نظام پهلوی ، باعث شد گروه های مخالف رژیم در یك همبستگی موقتی گرد هم آیند اما این وضعیت بلافاصله بعد از محو شرایط انقلابی از بین رفت و هر چه از انقلاب فاصله گرفتیم ، چسبندگی هویتهای گوناگون رقیق تر شد. تا آنجا كه حتی به رویارویی شدید همراهان انقلاب منجر گردید.
واكنش جهانی علیه انقلاب اسلامی در حالی صورت می گرفت كه بحران های درونی نیز، انقلاب را تهدید می نمود و بخش عمده انرژی و توان نظام سیاسی برآمده از انقلاب صرف بحرانهایی كه گاه بخشی از نظام-ترورها- و گاهی كلیت نظام – جنگ عراق و ایران – را به چالش می طلبیده می شد.
در حالیكه در دهه اول انقلاب ، نظام همواره با چندین بحران همزمان روبرو بود. جمهوری اسلامی، چالشها، بحرانها و ضربه ها را پشت سر گذاشت و با وجود آن بحرانها،تاكنون بقا یافته است و «جمهوری اسلامی ثابت كرد كه بیش از آنچه كه ناظران خارجی، انتظار داشتند،دوام آورده است» چرا؟
چه عاملی باعث شده كه هر یك از بحرانهایی كه به راحتی می توانست یك نظام نوپا را ساقط نماید، موثر نیافتند و جمهوری اسلامی بقا یابد؟ رمز این بقا چه بود؟ كدام تدبیر و توسط كدام تدبیرگر و چگونه توانست ،حیات جمهوری اسلامی را تداوم بخشد؟
آنچه در این پژوهش ،در جایگاه جواب به این سوالات قرار می گیرد، نقش برجسته ای است كه رهبری انقلاب حضرت امام خمینی (ره) با مدیریت بی نظیر خود در این فرایند،ایفا نموده است. نظام جدید از نیروی رهبری قوی و كارآمد برخوردار بود. رهبری كه علاوه بر منابع پنجگانه قدرت مرجعیت و شخصیتی ، قانونی ، انگیزشی ، تخصصی ، وروشنگری(حسین زاده جاغرق ،1391 :141)دارای قدرت و شخصیت الهی و ولایی نیز بود. «معمولاً رهبری (فرماندهی) واحد در یك سیستم ، در مقایسه با مدیریت چندگانه ، در مواقع رویارویی با بحران می تواند نقش اول را ایفا نماید. زمانی كه این موضوع را در ارتباط با یك سیستم سیاسی نوپای انقلابی، بررسی نماییم، نقش رهبری بر ما آشكارتر می گردد. در این پژوهش نیز برای بررسی چگونگی حل و فصل و تدبیر بحرانهای دامنگیر نظام در دهه اول مطلوبست كه چگونگی نقشی را كه رهبری امام خمینی(ره) ایفا نمود، بررسی گردد.
در این پژوهش، مقطع زمانی از استقرار جمهوری اسلامی (12فروردین 1358) تا رحلت امام خمینی(ره) در خرداد 1368، مورد بررسی قرار می گیرد. هدف از این پژوهش وقایع نگاری دهه نخست جمهوری اسلامی نیست. بلكه در این اینجا از زوایه مبحث مدیریت بحران، به نقشی كه رهبری امام خمینی (ره)به عنوان تدبیرگر، ایفا نمودند، پرداخته خواهد شد.
به لحاظ محدودیت پژوهش، صرفاً بحرانهای: الف) تسخیر سفارت آمریكا ب) اختلاف حزب ا… و لیبرالها و عزل بنی صدر ج) جنگ عراق و ایران مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد كه سطوح آن نیز، سطح تحلیل ملی می باشد.
وجود اطلاعات كافی و فراهم بودن زمینه پژوهش در چنین موضوع مهمی كه مورد غفلت نیز واقع شده است و همچنین پژوهشهای مختصری كه در طی سنوات تحصیلی در برخی از مباحث این پژوهش داشته ام از انگیزه های انتخاب این موضوع برای پژوهش بوده است.
3-1- سوالات تحقیق:
سوال اصلی:
چه عواملی بر مدیریت حضرت امام خمینی ره دربحرانهای دهه اول انقلاب بحران تسخیر لانه جاسوسی امریکا، جنگ تحمیلی ،اختلاف حزب ا… ولیبرالها، موثر بوده است؟
سوالهای فرعی:
1-آیا توکل به خدای امام خمینی(ره)سبب رفع بحرانهای دهه اول انقلاب اسلامی شده است؟
2-آیا رهبری کاریزمایی – الهی امام خمینی(ره) سبب رفع بحرانهای دهه اول انقلاب اسلامی شده است؟
3-آیا حمایت مردمی از امام خمینی(ره) سبب رفع بحرانهای دهه اول انقلاب اسلامی شده است؟
4-1- اهمیت تحقیق:
اهمیت انجام تحقیق دراین است که امروزه بروز هرگونه بحران کوچک ومحدود درسطوح ملی وفراملی احتمالا استعداد تبدیل شدن به یک بحران بزرگ راداردچراکه برخی ناکامیهای داخلی که بافشارهای شدید بین المللی نیز همراه گشته است ،بستر ساز شکل گیری چنین پتانسیلی است. لذا دردهه چهارم خصیصه تهدیدزا و خطرساز بحرانها نسبت به فرصت های آن ملموس تر است وازآنجایی که یکی از اهداف مهم انقلاب صدور انقلاب به کل جهان می باشد لذادرآینده نیز بابحرانهایی چند چهره ودرابعاد گوناگون سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی،نظامی و …روبروخواهیم بود بنابراین پرداختن به الگوی تدبیر بحران امام خمینی(ره) دردهه نخست انقلاب می تواند چاره ساز باشد تا مردم ومسئولین با پیروی ازرهبری معظم نظام اسلامی بتوانند بابصیرت لازم بحرانها راکما فی السابق پشت سرگذارند و آنها را به فرصت برای استحکام وتثبیت نظام مقدس اسلامی تبدیل نمایند، لذانتایج تحقیق می تواند مبنای مطالعات وتصمیم گیری دولتمردان ،دانشجویان وآحادمردم باشد.
5-1- ضرورت تحقیق:
ازآنجایی که وقوع بحران درهرانقلاب اجتناب ناپذیر است وانقلاب ایران نیز ازاین قاعده کلی مستثنی نیست وبه اقتضای طبیعت ایدئولوژیک محورش، سودای آن برسرداشت که بانظام «ناعادلانه» جهانی درافتد دراین شرایط واحدهای سیاسی محیط بین الملل خصوصا قدرتهای جهانی درپی آن برآمدندکه بحرانهاوچالشهای منتشره ازنظام انقلابی ایران رابه درون آن تزریق نمایندواین واکنش جهانی علیه انقلاب اسلامی درحالی صورت می گرفت که بحرانهای درونی نیز انقلاب راتهدید می نمود وبخش عمده انرژی وتوان نظام سیاسی برآمده از انقلاب صرف بحرانهایی که گاه بخشی از نظام-ترورها-وگاهی کلیت نظام-جنگ عراق علیه ایران-رابه چالش می طلبید، می شد.
نقش برجسته رهبری قوی وکارآمد انقلاب اسلامی توسط حضرت امام خمینی (ره) به عنوان ولی فقیه که مبتنی برمنابع پنجگانه قدرت شخصیتی ،قانونی ،انگیزشی، تخصصی ،وروشنگری است موجب شدکه بحرانها رافرصتی برای نظام انقلابی وعامل تحکیم وتثبیت مقتدرانه نظام قلمدادکند.رهبری كاریزما –الهی به عنوان یكی از موثرترین جلوه های رهبری را می توان یكی از عناصر مهم بحران ساز و بحران ستیز،در اغلب شرایط انقلابی قلمداد كرد. این ماهیت دو گانه رهبری كاریزما – الهی عمدتاً در نحوه عملكرد و تأثیرات متفاوت آن در شرایط و عرصه های مختلف،تجلی می یابد؛ چه آنگاه كه به عنوان عنصری بحران ساز، یك نظام سیاسی یا مجموعه ای را با بحران های بنیان بر انداز ، درگیر می سازد و در پی كسب قدرت بر می آید و چه زمانی به عنوان عاملی تدبیر پرداز، بر مسند قدرت به اعمال قدرت و اداره كشور می پردازد و در پی تدبیر و تحدید بحرانها است.