:
مدیریت به مفهوم امروزی، استفاده بهینه از منابع کمیاب میباشد و به گفته پیتراف دراکر مدیریت، کار کردن با دیگران و از طریق دیگران است.از منابع مهم در سازمانها، منابع انسانی است که مهارت اساسی مدیریت یعنی مهارت ارتباطی، شکل گیری حسابداری منابع انسانی به عنوان یک مبحث جدید و به اعتقاد برخی نظیر پیتردراکر مبنی بر خلاصه شدن مدیریت در کار کردن با دیگران به اهمیت این سرمایه عظیم در سازمانها اشاره دارد.
استفاده بهینه از منابع عظیم نیروی انسانی، مستلزم شناخت رفتار و عوامل موثر بر رفتار نیروی انسانی در سازمانها است.
انگیزش را به عنوان چرایی رفتار (کبیری، 1375) تعریف نمودهاند. نظریات متعدد و تحقیقات متفاوتی در ارتباط با شناخت رفتار، عوامل انگیزشی یا برانگیزاننده رفتار و فرایند انگیزش صورت گرفته است. نظریـهها و تخصص مـدیریت رفتار سازمـانی بر پایه بحث محـوری انگیزش در راستای
شناخت، پیش بینی و هدایت یا تحت تاثیر قرار دادن رفتار کارکنان در راستای نیل به اهداف سازمانی شکل گرفته است.
برخی از تحقیقات یا نظریات به دنبال شناسایی و اولویت بندی عوامل انگیزشی میباشند که از جمله میتوان به نظریات آبراهام مازلو، هرزبرگ، مک کله لند، مک گریگور اشاره کرد. نظریه دو عاملی هرزبرگ به عنوان یکی از نظریات محتوایی است که عوامل انگیزش را در دو دسته کلی مشتمل بر عوامل بهداشتی که وجود آنها در سازمان به باقی ماندن کارکنان در محیط کار منجر شده و فقدان آنها به خروج از سازمان میانجامد و عوامل انگیزشی که در برانگیختن کارکنان موثرند، تقسیم بندی میکند.
تحقیقات زیادی در ارتباط با به کارگیری مدلهای انگیزشی، از جمله مدل دو عاملی هرزبرگ در سازمانهای مختلف تولیدی و غیرتولیدی صورت گرفته است.
در ایران پس از انقلاب، از جمله با تصویب قانون کار، رابطه بین کم و کیف کار و مزد قطع شده و افراد به محض استخدام از آن جهت که
صرف داشتن رابطه استخدامی از یک طرف و حضور فیزیکی در محیط کار از طرفی دیگر مبنای دریافت حقوق و مزایایشان بود، انگیزه ای برای کار نداشتند و سطح بهرهوری و کارآیی در سازمانهایی که از نیروی استخدامی برخوردار بودند تا حد قابل توجهی تنزل یافت. در شرکتهای خصوصی، تدریجاًّ برای فرار از قانون کار قراردادهای موقت کار مورد استفاده قرار گرفت تا از عامل امنیت شغلی و امکان اخراج یا قطع رابطه کار در هر زمان بتوانند در افزایش
بهره وری یا کارایی کارکنان بهره جویند.
قراردادهای موقت کار، تدریجاً عمومیت یافت تا جایی که حتی امروزه سازمانهای دولتی در بسیاری از امور خدماتی و رفاهی مثل حمل و نقل، بهداشت و … از این ابزار استفاده میکنند.
اگر چه این روزها حرکتهایی در راستای اصلاح قانون کار آغاز شده است، ولی این واقعیت را که در حال حاضر در بخشهای خصوصی تقریباً همه نیروها و در بخشیهای عمومی درصد قابل توجهی از نیروها تحت قراردادهای موقت کار فعالیت میکنند؛ به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر است.
موقتی بودن رابطه استخدامی میتواند به جای استخدام مادام العمر، کارگر یا کارمند را به عنوان نیروی موقتی تلقی نماید. در کشورهای خارجی در بخشهای خدماتی در فصلهای خاصی از سال یا به هنگام نیاز از نیروی موقت استفاده میکنند که میتوانند به عنوان نیروهای موقت از جهت رابطه استخدامی به حساب آیند. ارزیابی تأثیر عوامل انگیزشی و درجه اهمیت هر یک از این عوامل در این نیروها میتواند تحت الگوهای مختلفی صورت گیرد. در این تحقیق استفاده از الگوی دو عاملی هرزبرگ در یک مقایسه تطبیقی بین ایران و سوئد، در ارتباط با کارگران موقت کار صورت گرفته است.
1-2 ضرورت و اهمیت تحقیق:
برخی از جنبه های اهمیت و ضرورت انجام این تحقیق عبارتند از:
1- اشتغال بیش از نیمی از جمعیت شاغل شهرستانهای کاشان و آران و بیدگل در واحدهای تولیدی و غیرتولیدی بر مبنای قرارداد موقت کار.
2- اجرای طرح هدفمندی یارانهها و در نتیجه افزایش سهم هزینه های سوخت و انرژی، حمل و نقل در بهای قیمت تمام شده و به تبع آن، کاهش توان رقابتی واحدهای داخلی و ضرورت افزایش کارآیی و بهرهوری نیروی انسانی.
3- اهمیت یافتن انگیزش کارکنان در واحدهای تولیدی در راستای افزایش مزیت رقابتی، کاهش قیمت تمام شده و در نتیجه افزایش سودآوری و ثروت سهامداران در قلمروی تحت بررسی.
1-3 بیان مسئله تحقیق:
پس از انقلاب با تصویب قانون کار در ایران، به جهت نگرش حمایتی از کارگران که درتدوین این قانون مد نظر قرار گرفته بود، مفاد قانون یاد شده رابطه بین کم و کیف کار با مزد را قطع و تقریباً غالب ابزارهای قدرت را از مدیران در هدایت کارگران سلب کرد. بر این مبنا تدریجاً با عنایت به اینکه کارگران به محض قطعیت استخدام، اخراج از کارخانه را منتفی دانسته و رابطه بین کم و کیف با مزد دریافتی نمیدیدند انگیزه خود را در انجام وظایف محوله و افزایش کم و کیفی و تولید از دست دادند. در مقابل کارفرمایان و مدیران در واحدهای تولیدی و غیرتولیدی به فکر چاره افتاده و تدریجاً قراردادهای موقت کار شکل گرفت. بر مبنای قرارداد موقت کار، سعی شد که پرداختی به کارگران بر مبنای حداقل مصوب قانون کار به عنوان یک مقدار ثابت، تنظیم و پرداختهای اضافی به نحوی مرتبط با کمیت و کیفیت عملکرد آنها مرتبط شود.
اگر چه به جهت فشارهای قانونی، اوایل درصد ناچیزی از واحدهای تولیدی از این رویه تبعیت می کردند، ولی تدریجاً قراردادهای موقت فراگیر شده و حتی به سازمانهای دولتی نیز کشیده شد. بر اساس این قراردادها در انتهای دوره قرارداد، کارفرما با اعطای حق و حقوق قانونی کارگر، امکان فسخ رابطه استخدامی و یا به کارگیری مجدد آن بر اساس قرارداد موقت جدید را دارد.اگر چه بهره وری و راندمان در واحدهای تولیدی یا غیرتولیدی مرتبط با قراردادهای موقت به قدر قابل توجهی بیش از واحدهای مربوط به استفاده از کارگران با رابطه استخدامی دائم بوده، تدریجاً احساس عدم امنیت شغلی و امکان اخراج کارگر در هر لحظه، وفق نظر مدیریت یا کارفرما انگیزه کار و تولید دلسوزانه در کارگران موقت را تضعیف کرد.
بر این مبنا برای کارفرما و مدیریت، در چنین واحدهایی استفاده از اهرمهای انگیزش در راستای افزایش کارآیی و بهرهوری کارگران به عنوان یک مسئله اساسی در آمد. فرایند مناسب انگیزش و بر انگیختن کارگران در چنین محیطهایی که الان در کشور بیش از نیمی از کارگران تولیدی را به خود اختصاص میدهد، از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و این امر مستلزم شناخت یک الگوی مناسب در راستای برانگیختن کارکنان است. الگویی که بتواند عوامل موثر بر انگیزش کارکنان و شدت تاثیر یا درجه اهمیت هر یک را مورد ارزیابی قرار دهد.
یکی از الگوهای معروف در بین الگوهای انگیزش، مدل دو عاملی هرزبرگ است. طی تحقیقی که اخیراً در ارتباط با کارگران موقت در بخش گردشگری و خدمات بیمارستانی انجام شده، از مدل هرزبرگ در ارزیابی انگیزش کارکنان موقت استفاده شده است و در این تحقیق، هدف محقق از به کارگیری الگوی یاد شده در ارزیابی کارگران موقت ایران در سطح شهرستانهای کاشان و آران و بیدگل و مقایسه نتایج بدست آمده با مطالعه انجام گرفته در سوئد است.
بنابراین سوال اصلی این تحقیق عبارت است از؛
به کارگیری الگوی دو عاملی هرزبرگ در ارزیابی انگیزش کارگران موقت ایران (شهرستانهای کاشان و آران و بیدگل)چه تفاوتی با نتایج تحقیق انجام شده در سوئد دارد؟
1-4 اهداف تحقیق:
اهداف اساسی این تحقیق را می توان در چارچوب یک هدف اصلی و سپس تجزیه آن به اهداف فرعی به شرح زیر تبیین نمود:
1-4-1 هدف اصلی :
مطالعه تطبیقی به کارگیری الگوی دو عاملی هرزبرگ در ارزیابی انگیزش کارگران موقت .
1-4-2 اهداف فرعی:
1- شناسایی عوامل موثر در انگیزش کارگران موقت و دسته بندی دو عاملی آنها برمبنای نظریه هرزبرگ.
2- ارزیابی نتایج به کارگیری الگوی دو عاملی هرزبرگ در سنجش انگیزش کارگران موقت در ایران (شهرستانهای کاشان و آران و بیدگل).
3- مقایسه نتایج بدست آمده در به کارگیری الگوی هرزبرگ در ایران با مطالعه انجام شده در سوئد.
کاربران مستقیم این تحقیق عبارتند از:
1- سیاستگذاران شامل متولیان اداره منابع شهرستان کاشان، خوشه صنعتی فرش در شهرستان کاشان و آران و بیدگل.
2- کارفرمایان و مدیران عالیه واحدهای تولید در شهرستانهای کاشان و آران و بیدگل در راستای اولویت دادن به عوامل مهم انگیزشی و بنابر آن اجرای طرحهای انگیزش مناسب.