:
یکی از جلوه گاههای اصلی اسطوره ها،آثار هنری هستند؛جدا از اینکه آیا در اصل این آثار هنری هستند که به خاطر محتوای ارزشمند اسطوره ها جاودان شده اند ویا اسطوره ها جاودانگی شان را مدیون آن دسته آثار هنری هستند که ارزش جاودان داشته اند.در هر حال پیوند واشتراک هنر واسطوره از چند نظر گاه قابل بحث است ؛یکی از نظر روایت گر بودن وداشتن روند وعناصر قصه گونه که در اکثر هنر ها نیز دیده میشود، دیگری از نظر ارایه محتوا در یک قالب چند وجهی و داشتن لایه های متعدد که درک ابتدایی را آسان میکند.ولی درک عمیق آن را نیازمند بازگشایی لایه های درونی آن می سازدوهمچنین از نظر نمادها و رمزهای موجود در اسطوره واثر هنری که می توان گفت از ملزومات هردو به شمار می آیند،دیگر وجود ومحوریت شخصیت هایی متفاوت در درون اسطوره و محتوای اغلب آثار هنری است که معمولا نماد نیز هستند و همچنین از این منظرکه اساطیر وآثار هنری به طور معمول،حاوی درونی ترین مضامین انسانی نیز هستند.
” اسطوره عبارت است از روایت یا جلوه ای نمادین درباره ایزدان، فرشتگان موجودات فوق طبیعی، و به طور کلی جهان شناختی که یک قوم به منظور تفسیر خود از هستی به کار می بندد، اسطوره سرگذشتی راست و مقدس است که درزمانی ازلی رخ داده و به گونه ای نمادین، تخیلی و وهم انگیز می گوید که چگونه چیزی پدید آمده، هستی دارد، یا ازمیان خواهد رفت، و در نهایت، اسطوره به شیوه ای تمثیلی کاوشگر هستی است . به عبارتی اسطوره بینشی شهودی است. بینش جوامع ابتدایی و تفسیر آنها از جهان به گونه اسطوره جلوه گر می شده است.”
شناخت اساطیر به معنی درک سرچشمه و خاستگاه هر چیز است و به بیان دیگر با روایت اساطیر، چگونگی پدید آمدن مظاهر طبیعت شناخته می شود.
” اسطوره راوی واقعه ای است که در زمان اولین، زمان شگرف بدایت همه چیز، رخ داده است. به بیان دیگ اسطوره حکایت می کند که چگونه از دولت سر و برکت کارهای نمادین و برجسته موجودات مافوق طبیعی، واقعیتی – چه کل واقعیت، یعنی کیهان، یا فقط جزیی از واقعیت ، یعنی جزیره ای نوع نباتی خاص، سلوکی و کرداری انسانی ، نهادی- پا به عرصه وجود نهاده است. بنابراین، اسطوره همیشه متضمن روایت یک “خلقت” است، یعنی می گوید چگونه چیزی پدید آمده، موجود شده و هستی خود را آغاز کرده است. اسطوره فقط از چیزی که واقعاً روی داده و به تمامی پدیدار گشته است، سخن می گوید.”
دانشمندان مردم شناس بیشتر بر این عقیده اند که نظریه کلی برای همه اساطیر نمی توان یافت ولی برای اساطیر هرملت می توان تعبیرهای خاص پیدا کرده در هر حال این دسته اساس اساطیر را قوه مخیله آدمی می دانند. و روانشناسی اسطوره را زائیده خیال و ذهن و روح انسان ابتدایی بیان می کند. درواقع می توان افسانه درخت واق را به نوعی با اسطوره آفرینش انسان از گیاهی ریباس مانند مربوط دانست.گیاهی که به مشی و مشیانه و مهلی و مهلیانه معروف است.
نخستین زوج انسان از تخمه کیومرث که به زمین راه یافت، هستی یافت. نخست به هیأت گیاهی که شناخت زن و مرد آن ممکن نبود و به هم تنیده بودند. این دو با هم بوته یی را شکل دادند که ثمر آن ده نژاد آدمیان بود و سرانجام هنگامی که به هیأت انسان در آمدند اورمزد مسئولیت های آنان را گوشزد کرد. زاده شدن انسان از گیاه یاد آور تقدس گیاه و گیاه خدایان از دوره نوسنگی و متأثر از راه و روال متکی بر کشاورزی است. باورهای مربوط به درختان و نباتات به گونه ای با آنیمیسم پیوند دارد .این پندار که درخت می تواند زاینده انسان باشد در برخی از فرهنگ ها با تصویر انسان هایی همراه شد که از درختان آویزان بوده یا به مانند میوه های درختان در لابه لای آنها قرار گرفته اند. در ادبیات داستانی و فولکوریک به صورت درخت واق واق نمود پیدا کرد.
“واقواق درختی است چینی همانند درخت بادام و خیار چنبر که میوه هایی همچون چهره آدمی دارد. چون میوه این درخت برسد چندین بار آوازی همانند واق واق از آن به گوش می رسد سپس به زمین می افتد. مردمان این جزیره ها و چین را در این آواز مروا و مرغوا است.
در منتخب مرآة الزمان وصف مکانی افسانه ای به نام” جزیره واق و وقواق ” آمده است که از ساق درختان سبز و سر به فلک کشیده، چون به حدّ مقرر می رسند پای دختری ظاهر می گردد و هر روز عضوی از آن دختر بروز می نماید اما موی سر دختر در ساق آن درخت پیچیده می ماند: بعد از خروج آن دختر یکی دیگر ظاهر می شود و همچنان الی یوم القیامه مستمر می باشد و هر دختری که به وجود می آید سه مرتبه واق واق واق می گوید و زمین شکافته می شود و به راه عدم می شتابد. آورده اند که اگر کسی دست برآن دختران بگذارد آتشی از میان ایشان ظاهر شده درآن شخص می افتد و هلاکش می سازد .
هر چند که به نظر وجود چنین درختی ( که دارای میوه هایی به شکل صورت آدم می باشد.) برای انسان امروزی غریب و ناممکن می نماید اما باید توجه داشت “که اسطوره راوی سرگذشتی حقیقی است، هرچند با تجربه ای عادی سازگار نباشد.
در شاهنامه آمده است که زرتشت پیامبر یک درخت سرو شگفت که سرشتی مینوی و اندازه ای بسیار بزرگ داشت، در ناحیه کاشمر بر در آتشکده برزین مهر بر زمین نشاند. همچنین آمده است که بر هر یک از برگ های سرو کاشمر، نام شاه گشتاسب نگاشته شده و اندرزی برای پشتیبانی از دین خطاب بدو آمده بود.
در کتاب گه هونگ (Kog Hung) چنین آمده: در میان درختان بزرگ کوهستانی، درختهایی هستند که می توانند سخن بگویند. اما خود درختها نیستند که از این موهبت برخوردارند، بلکه روان آن هاست که سخن می گوید. روان این درختان یون یانگ نام دارد و هر کس این نام را بر زبان آورد خوشبخت خواهد شد .
بهرام بیضایی واک Vak یا واچ Vach را ایزد بانوی سخنوری و بلاغت دانسته و شهرزاد هزار و یک شب را در واقع معادلی از این ایزد بانو دانسته که با ایزد بانوی آناهیتا در ارتباط است و ویژگی فرزانگی و هنر آناهیتا به او ارث رسیده است.
و در لغت نامه دهخدا چنین آمده: واق (اِ) درختی است حوا هوم که بامداد بهار و شامگاه خزان کند. و گویند ثمر و بار آن درخت بصورت آدمی و حیوانات دیگر باشد و سخن هم می گوید. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
واقواق بعضی بیشه و جنگلی را گفته اند که درخت واق در آنجا می باشد و گویند در آنجا کوهی است معدن طلای نقره و بوزینگان در آنجا بسیار باشند و آنرا واقواق و وقواق هم گویند.
درخت واق با درخت زقوم که در قرآن آمده دارای شباهتهایی است.(درختی که میوه هایش به شکل شیاطین است)
نقش واق، یکی از اصول هفتگانه هنر نگارگری می باشد که برگرفته از اسطوره درخت واق است وهنرمند ایرانی برای اینکه خود را ازقید و بند محدودیت های دینی رها سازد وعلاقه خود به تصویر سازی از انسان وحیوان را ارضا کندبه ابداع چنین نقشی می پردازد،که در طول
زمان تغییر و تحول یافته وبر سایر هنرها نظیر فلز کاری،خوشنویسی،کاشیکاری و… تاثیر میگذارد،در واقع هنرهایی که به نوعی هنر نگارگری درآنها دخل و تصرف دارد را تحت الشعاع قرار می دهد.
متفکران در طی قرون ، خلاقیت هنری را به طبیعت ، نیروی ماورای طبیعت ، وحی آسمانی، دین و پدیدارهای جادوگرانه مربوط دانسته اند. شکی نیست که هنر امری است روانی و برای شناخت هنر باید کوشش کنیم که روان هنرمند را دریابیم. فروید می گوید:”….کودکان بازی می کنند،بازی برای فرار از واقعیت.و آدمی آن گاه که دوره کودکی را پشت سر می گذارد، برای فرار از حقیقت تلخ زندگی ، در عین بیداری به یک بازی فکری اشتغال می ورزد که نزد مردم عادی ازخیالبافی فراتر است، اما در افرادی خاص ، به رؤیای هنرمندانه و سرانجام به هنر آفرینش هنری منتهی می شود”
قصه های عامیانه و فرهنگ مردم ، از دیرزمان منشاء اندیشه ، وسیله انتقال عواطف ، موجب تجلی احساس انسان در الهام گرفتن از این جهان و باعث هما وایی و همدلی انسان با طبیعت و ماورای طبیعت و به طور کلی عامل انطباق انسان با محیط زیست خود بوده است.
در ایران خبرگان سخن ، بازگو کننده حوادث و وقایع روزمره مردم ، از گذشته های دوردست بوده اند.و داستان های زیادی را که از ادبیات شفاهی مردم و به گونه روایتی ، سینه به سینه از دیگران فراگرفته بودند، بازگو می کردند و شنوندگان را به شگفتی و اعجاب می کشاندند.
هدف هنرمند در بکارگیری عناصر نمادین ، ترکیب عناصر و خلق عناصر جدید ، در هر دو مورد خلق فضایی ذهنی است که بتواند بیننده را از جهان مادی پیرامون خود جدا سازد.در واقع هنرمند با عینیت بخشیدن به ذهنیاتش و بیان تصور و تخیل ، قاعده ای می آفریند تا فضایی دگرگون شکل گیرد.در هم ریزی فضا و مکان نیز به همین دلیل صورت می گیرد.
این پژوهش شامل هفت فصل میباشد ،فصل اول کلیات تحقیق،که در آن لزوم مطالعه نقش واق و اهداف این پژوهش از مطالعه این نقش و جامعه آماری و چگونگی انتخاب تصاویرآمده است.
فصل دوم: نقش واق را در آثار نگارگری،کتاب آرایی و خوشنویسی از دوره سلجوقی تا دوره تیموری مورد مطالعه قرار داده است که در ابتدا خلاصه ای از این سه هنرو تغییرات وتحولات این هنرها در این دوران پرداخته شده و با توجه به اینکه هنر خوشنویسی و نگارگری جزیی از هنر کتاب آرایی است،بنابر این هر سه این هنرها در یک فصل گنجانده شده اند.
فصل سوم: نقش واق را در آثار فلزکاری ازدوره سلجوقی تا دوره تیموری را مورد مطالعه قرار داده ،که در ابتدا تاریخچه هنر فلز کاری در این دوران و بعضا هنرمندان سرشناس را معرفی و چگونگی تغییر و تحول این نقش را در آثار فلزی این دوران ها بررسی کرده ایم.
فصل چهارم:نقش واق در آثار نگارگری،کتاب آرایی،خوشنویسی از دوره صفویه تا معاصر،در این فصل نیز به ارائه تاریخچه مختصری از هنر نگارگری،کتاب آرایی و خوشنویسی از دوره صفویه تا دوره معاصر پرداخته شده و در این اثنا به جستجوی نقش واق در این هنرها و چگونگی نمود و تغییر و تحول آن در این هنر ها پرداخته شده است.
فصل پنجم با عنوان نقش واق در آثار فلزکاری از دوره صفویه تا معاصربا ارائه تاریخچه مختصر هنر فلزکاری در این دوران ها به معرفی چند نمونه از آثار فلزی و چگونگی نمود و تحول نقش واق در این آثار میپردازد.
فصل ششم :نقش واق در سایر هنرها ،که در این فصل هنر فرش وکاشیکاری مورد بررسی قرار گرفته اند.ابتدا به ذکر تاریخچه مختصری از هنر فرش پرداخته ایم وسپس چگونگی نمود نقش واق در هنر فرش وگلیم و تغییر و تحولات آن را بررسی کرده ایم و در ادامه با تاریخچه بسیار مختصر در مورد هنر کاشیکاری فقط با بررسی نمونه هایی اندک از هنر کاشیکاری که دارای نقش واق هستند به بررسی این نقش در هنر کاشیکاری پرداخته ایم.
در نهایت با استفاده از جدولی در انتهای فصل ششم روند تغییر وتحول این نقش همچنین شبا هتها وتفاوتهای آن را در هنر های مختلف به تصویر کشیده است.
- بیان مساله تحقیق
قصه های عامیانه و فرهنگ مردم ، از دیرزمان منشاء اندیشه ، وسیله انتقال عواطف ، موجب تجلی احساس انسان در الهام گرفتن از این جهان و باعث هما وایی و همدلی انسان با طبیعت و ماورای طبیعت و به طور کلی عامل انطباق انسان با محیط زیست خود بوده است.
در ایرن خبرگان سخن ، بازگو کننده حوادث و وقایع روزمره مردم ، از گذشته های دوردست بوده اند.و داستان های زیادی را که از ادبیات شفاهی مردم و به گونه روایتی ، سینه به سینه از دیگران فراگرفته بودند، بازگو می کردند و شنوندگان را به شگفتی و اعجاب می کشاندندنقش واق در واقع برگرفته از درختی افسانه ای است که در جزیره واقواق (وقواق) در چین می روید و دارای میوه هایی به شکل سر انسان می باشد.
یکی از جلوه گاههای اصلی اسطوره ها،آثار هنری هستند؛جدا از اینکه آیا در اصل این آثار هنری هستند که به خاطر محتوای ارزشمند اسطوره ها جاودان شده اند ویا اسطوره ها جاودانگی شان را مدیون آن دسته آثار هنری هستند که ارزش جاودان داشته اند.
در اوایل اسلام کشیدن تصویر انسان در نقاشی ها و نگارگری های ممنوع بود بنابراین هنرمند خلاق ایرانی برای رفع این محدودیت به ابداع اصلی به نام اصل واق در نگارگری وکتاب آرایی می پردازد که آن عبارت است از تصاویری از گل و گیاه که با صورت انسانی ترکیب شده بود. کم کم این نقش در دوره های مختلف هنر اسلامی متحول شده و صورتک های حیوانی نیز بدان اضافه شد و به صورت نقش گرفت و گیر ،صورتکهای پنهان در لابلای صخره ها، نمود پیدا کردوهر چقدر به دوره معاصر نزدیک تر میشویم این نقش حالت طبیعی تر به خود میگیرد تا آنجا که در دوره صفویه به طور کامل پیکر انسان را در حاشیه نگاره ها به وضوح میبینیم ودردوره قاجار این نقش با عناصر فرنگی ترکیب شد،در دوره معاصر نیز با توجه به عدم ممنوعیت تصویر سازی از انسان این نقش به عنوان نقشی تزیینی وابتکاری به صورت های مختلف در بعضی از هنرها جلوه گر میشود.با توجه به اینکه اکثر هنر ها از یکدیگر تأثیر میگیرند،این تأثیر را در مورد این هنر نیز میتوان دید،تا آنجا که نقشها در هنرهای مختلف شبیه به هم تکرار شده اند،مثلأ نقش گل شاه عباسی با صورت انسان یا شیری در میان آن یا نقش گرفت وگیر از جمله نقش هایی هستند که تقریبأدر همه هنرها بغیر از خوشنویسی مشترکند .در بعضی از هنرها نیز هنرمند دست به ابداعاتی زده و متناسب با نیاز خود طرحهایی را ابداع کرده است،از جمله این هنرها،هنر فرش وگلیم بافی وهنر کاشیکاری است.
دراین تحقیق برآنیم که ریشه شکل گیری نقش واق(ازکجا وچگونه شروع شده) وسیر تحول آن رادر هنرهای مختلف ایران بررسی کنیم.اینکه بیشتر در کدام هنرها نمود پیدا کرده و چه شباهتها وتفاوتهایی در هنرهای مختلف ایران(ازجمله نگارگری،کتاب آرایی،فلز کاری،خوشنویسی،فرش وکاشیکاری)در دوره های مختلف تاریخی داشته است.
آیا ازلحاظ ساختاری از نظم هندسی خاصی پیروی می کند؟آیا نماد شناسی وسمبل ها در نقوش حیوانی این طرح دخیلند؟
باورها و اعتقادات مردم بومی منطقه چقدر بر روند شکل گیری این نقشها دخیل هستند؟
آیا این گونه نقوش در هنرهای کشورهای دیگرنیز وجوددارند؟
1-2. ادبیات یا پیشینه تحقیق(چارچوب نظری)
درخت را بسیاری از اقوام باستانی به عنوان جایگاه خدا ، یا در واقع خود خدا می پرستیدند. همچنین نماد کیهان و منبع باروری و نماد دانش و حیات جاودانی بود
اعتقاد به اینکه در بعضی درختان و گیاهانی که برای بشر سودمند است، روحی وجود دارد به پیش از تاریخ بر می گردد که این اعتقاد واعتقاد به اینکه نخستین زوج انسان از گیاهی ریباس مانند بوجود آمده اند شاید باعث ایجاد اسطوره درخت واق یا درخت سخنگو شده است. درختی که در بسیاری از کتابهای جغرافیایی قدیم مانند نزهه القلوب ، نخبة الدهر فی عجایب البّر و البحر و منتخب مرآه الزمان و عجایب المخلوقات قزوینی و حدود العالم من المغرب الی المشرق وصفی از آن آمده است. در کتاب نزهه القلوب در فصل پنجم در باب دریاها و جزایر این چنین آمده : ” خلیج اول، بحرچین و ماچین است و از همه خلیج ها بزرگتر است و بطرف چین لجّه بزرگ دارد و در این خلیج سه هزار و هفتصد جزیره مسطور است از مشاهیرش، جزایر واقواق ولایتش بالای صد جزیره است و در آنجا درختان که چون باد برگش بر هم زند آوازه واق واق دهد و آن جزایر بدین نام مشهور است. پادشاه آنجا را کشمیر خوانند.
اما در مورد این اصطلاح یک تعبیر دیگر نیز وجود دارد که ظاهراً به واقعیت نزدیکتر است . بعضی معتقدند که جزایر واقواق همان جزیره سوماترای امروزی است واقواق غربی، جزیره ماداگاسگار است و اصطلاح واقواق نام قبیله سیاهپوستی در سوماترا بوده که به زبان محلی پک پک (Pak Pak) خوانده میشده و معرب آن فک فک است که از لحاظ تلفظ به واقواق نزدیکتر است، کوه وسکوا (Vaskva) در ماداگاسکار با نام قوم پک پک نزدیکی دارد و به همین جهت است که نام واقواق در کتابهای جغرافیا هم نام جزیره است و هم نام درختی که بار آن صورت آدمیزاد و یا حیوانات است
گویا درخت واق یا درخت سخنگو: درختی است که وصف آن را فردوسی در داستان پادشاهی اسکندر در شاهنامه آورده است.اسکندر بر سر راه خود به شهری آباد می رسد و ازمردمان از شگفتیهای آنجا می پرسد، راهنما درختی را برای او توصیف می کند که از دو ریشه جفت شده نر و ماده برآمده است و چون شب فرا می رسد درخت ماده گویا بویا می شود و آنگاه که روز برآید درخت نر سخن گفتن آغاز می کند.
درخت بعنوان یکی از عناصرطبیعت دارای تقدس بوده و در پاره ای از باورها قابل پرستش است.مسلمأ قدرت زایندگی و باروری او،از عوامل مهم زمینه ساز این اعتقادات است.
توانایی زایش و باروری درخت وانسان،در برخی از جوامع به رابطه ای دو طرفه تبدیل میشودو این قابلیت وتوانایی میتواند اساس وپایه بسیاری از باورها در خصوص درخت و انسان و همچنین خلق ایده های عجیب و تخیلی چه در حوزه ادبیات داستانی،فولکوریک و اساطیری وچه در هنر شود.
اختراع اصل واق در نقاشی از یک ضرورت بر خاست، از ضرورت حضور چهره انسان و حیوان در نقاشی ایران که به لحاظ فقهی چندین سده در ایران ممنوع شده بود و سلجوقیان چهره بندی های انسانی و حیوانی را به گونه تزئینی وارد بسیاری از هنرها از جمله سفالگری، فلزکاری، جلد سازی، مرصع کاری و غیر کردند.
در مجموع میتوان نقوش تزیینی و تجریدی واق را گونه تغییر شکل داده و تکامل یافته از میوه های درخت سخنگو دانست که جنبه تزیینی و آرایه ای به خود گرفته ودر ظاهر،از ریشه اصلی خود یعنی درخت سخنگو فاصله گرفته اند.این حالت زمانی بیشتر مشخص میشود که کتیبه های خطی با آرایه های سرهای حیوانی وانسانی به وجود می آیند.در واقع در این شیوه فرم های گیاهی جای خودرا به خطوط می دهند تا گونه جدید و بسیار عالی از هنر تزیینی خلق شود.