“
گفتار پنجم: فرهنگ حقوق بشر
استناد و ارجاع به فرهنگی خاص و شرایط بومی و محلی نباید توجیه برای تخطی آشکار از مضامین و مفاد اصلی و مورد وفاق در حوزهای همانند حقوق بشر گردد کما اینکه در دوران گذشته گاهی این چنین بوده است و توسل به اقتضائات و شرایط بومی و گروهی زمینهای برای رد کلی و همه جانبه مسئلهای همانند حقوق بشر گردیده است. خواه این امر از سوی کشوری همچون عربستان سعودی باشد که از امضای اعلامیه جهانی حقوق بشر به دلیل ناسازگار بودن مفاد آن با قوانین اسلامی خودداری نمود.(پرایس،۱۵۸،۱۹۹۹) و خواه از سوی متفکران و اندیشمندانی همانند برناردلوئیس و دانیل پاییز باشند که معتقدند اسلام با هنجارها و موازین حقوق بشر در تضاد و تناقض است؛ چرا که اسلام بازتابی از ارزشها و هنجارهای سده هفتم اعراب به شمار میرود. در واقع چنین نظریاتی ماهیتی ایستا و راکد برای اسلام در نظر می گیرند و تنها یک حکم را برای همه زمانها در مورد این دین صادر میکنند.(اکبرزاده و همکاران،۲،۲۰۰۸)
گفتار ششم: قرائت حقوق بشر
چون بیان و شیوه طرح مفاد حقوق بشر جدید و نوین بوده است، لذا مسلمانان در نهادهایی خاص نیز اقدام به بیان مسئله در قالب و شکلی نوین نموده اند. از جمله این موارد اعلامیه حقوق بشری است که از سوی شورای اسلامی اروپا در ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۷ مورد تصویب و پذیرش قرار گرفته است.(محمود،۱۶۴،۲۰۰۳) از سویی همواره وقتی موضوع اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر معاهدات مربوط بدان مطرح می شود، مسلمانان و کشورهای اسلامی تلاش داشته و دارند که بتوانند ملاحظات و به اصطلاح حق شرطهای خودشان را در مفاد مورد بحث مطرح نمایند. این تلاش ها به غیر از مجموعه تلاشهایی است که در قالب مباحث نظری و … انجام شده و می شود تا ثابت کنند زیر بنای اصلی حقوق بشر به شکل مستحکمی در قوانین اسلام مندرج است یعنی آنجایی که انسان به عنوان خلیفه الهی بر روی زمین آفریده می شود.(عمید زنجانی،۲۸،۱۳۸۸)
گفتار هفتم:ارزشهای حقوق بشری
علی رغم اینکه دنیای امروز با چالشهای مربوط به تعارضات و اختلافات میان ملل متمدن مواجه است و این چالشها، گروه های بشری را تحت تاثیر خود قرار داده، اما همواره لزوم رعایت ارزشهای بشری مورد تأکید میباشد. حقوق بشر گفتمانی است که در درون خود گفتمانهای فرعی دیگری را جای داده است. بیتردید میتوان ادعا کرد مفاهیمی چون حق، آزادی، برابری و عدالت آن چنان ریشه گرفتهاند که هر کدام در جای خود گفتمان پر نفوذی را در عرصه معارف اسلامی تشکیل می دهند.(رزم خواه،۱۰،۱۳۹۱)
گفتار هشتم: نسبت مدرنیسیم و حقوق بشر
مقصود از نوگرایی یا مدرنیسیم، فرهنگ و فلسفهی عصر مدرن است. در واقع مدرنیسته یک دوران و یک پدیده زمانمند و مکانمند است و مدرنیسیم فلسفه و جهان بینی این عصر است. به عبارت دیگر مدرنیسته یکی از دوره های تمدن بشری و مدرنیسیم محتوا و رویکرد فلسفی این دوره میباشد. در مورد آغاز دوره مدرنیسته، آرای گوناگون است اما بیشتر پژوهشگران، آغاز آن را از سده ۱۸، همزمان با عصر روشنگری دانسته اند و کسانی نیز آغاز آن را از سده ۱۵ مقارن با دوره رنسانس دانسته اند.(بیات،۵۱۷،۱۳۸۱)
فردگرایی، لیبرالیسیم، خردگرایی و علمگرایی، یعنی تمامی آنچه که به عنوان بنیانهای فکری حقوق بشر معرفی شد؛ همه از مؤلفه های مدرنیسیم هستند و از دل جامعه مدرن بیرون آمدند. بدین ترتیب به طور خلاصه باید گفت که مدرنیسیم زمینه فکری لازم برای پیدایی حقوق بشر را فراهم کرد. در واقع این طور میتوان تعبیر کرد که حقوق طبیعی بذری بود که مدرنیسیم آن را در برگرفت و حقوق بشر را از آن رویانید از همین رو ناصواب نیست اگر بگوییم که حقوق بشر محصول مدرنیته میباشد.
بخش دوم: تاریخچه حقوق بشر
در این بخش به تاریخچه حقوق بشر پرداخته می شود تا دریابیم که آیا حقوق بشر از زمان اعلامیه، بر سر زبانها افتاده است یا اینکه قدمتی طولانیتر داشته است؟ و اصولا متنی در این رابطه وجود دارد یا خیر؟ از سوی دیگر روند تدوین اعلامیه جهانی بررسی می شود تا ببینیم اعلامیه حاضر چه مسیری را طی کردهاست تا توانست به شکل امروزی در بیاید.
گفتار اول: بررسی دیدگاه های مختلف
در این گفتار به بررسی حقوق بشر از سه دیدگاه حقوق طبیعی مدرن، رواقیون و مسیحیان میپردازیم.
۱– دیدگاه حقوق طبیعی مدرن
منزلت طبیعت برتر از هیچ یک از مخلوقات دست بشر نیست برعکس، آنان یا برای بشر و آثار بشری از جمله انواع و اقسام مفاهیم عدالت همانند خصلت طبیعی بودن را که در هر عنصری از عناصر واقعیت میتوان یافت میپذیرند، و یا قبول دارند که قلمرو طبیعت و قلمرو آزادی و تاریخ دو امر متفاوت اند که این، به نوع دوگانهبینی ذاتی در این زمینه میانجامد. جهان بشر، جهان خلاقیت بشری، دورادور بر جهان طبیعت مسلط است.(اشتراوس،۲۹،۱۳۷۵)
۲– دیدگاه رواقیون
عدالت چیزی نیکوست و آن عبارت است از این که به هرکس چیزی را که شایسته اوست بدهیم. و چیز شایسته بشر را هم قانون، قانون مدینه تعیین میکند ولی قانون نیز ممکن است احمقانه باشد و از همین رو بد و زیانبار باشد.(اشتراوس،۱۶۶،۱۳۷۵)
جامعه مدنی اصل شایستگی یعنی عالیترین، که از اصل عدالت چشم پوشی میکند و اصل کاملا مستقل شهروندی را به جای آن می گذارد.
تعالیم رواقیان در باب قانون طبیعی بر وجود مشیتی الهی و بر مدار عالمی نهاده شده که در سر منزل مقصود آن به انسان و پایگاه انسانی میرسیم.
۳– بینش متفکران مسیحی
الهیون مسیحی قرون وسطی برای حقوق بشر منشا الهی قائل میشوند و اعلام میدارند فقط حقوق الهی که از جانب خداوند مقرر گردیده واحد وصف عمومی و دائمی است و همیشه و همه جا صحیح و موافق مصالح نوع بشر میباشد. از جمله این متفکران میتوان به سنت آگوستن اشاره نمود.(کاتوزیان،۸۷،۱۳۸۷)
گفتاردوم: حق و حقوق بشر
خداوند بر اساس نیازهای انسان در راه رسیدن به تکامل، امتیازاتی به او بخشیده که از آن به حقوق تعبیر میکنیم. این اعطا چیزی جز تجلی صفات جمال و جلال خداوندی نیست به او حیات طیبه بخشید تا بتواند از این موهبت الهی در راه تحصیل معارف به وسیله نیروی عقل قدم بردارد. او را موجودی آزاد و مختار آفرید تا بتواند مسئولیتپذیر باشد او را حقوق مساوی بخشید تا چیزی سد راه او نشود.(راعی،۱۴،۱۳۹۱)
“