ازدواج در همه جوامع، رسمی مهم تلقی می شود ، همان طور که بسیاری از پژوهش ها نشان می دهند، ارتباط زناشوئی پیش بینی کننده قوی کیفیت زناشویی است.هم درمانگران و هم زوج ها عقیده دارند که شایع ترین و مخرب ترین مشکلات در ازدواج های شکست خورده مشکلات ارتباطی است ماهیت ارتباط زناشوئی سرچشمه عمده ناخشنودی و تعارضات زناشویی است (گلاسر[1]، 2000).
عدم توافق در هر رابطه زناشوئی طبیعی است. پژوهش ها نشان داده اند که اگر زوج ها بتوانند به شیوه مثبتی تعارضات را مدیریت کنند و توانایی حل آنها را داشته باشند، وجود تعارض فراوان آسیب زا نیست. رابطه تعارض و رضایت زناشویی از پیشینه پژوهشی چندین ساله ای برخوردار است. تعارضات زناشویی یکی از مشکلات شایع زوج ها در دنیای امروز است. وجود تعارض در روابط انسان ها به ویژه زوج ها امری شایع است (ریاحی و همکاران، 1386).
تعارض زمانی به وجود می آید که زوج ها به دلیل همکاری و تصمیمات مشترکی که می گیرند، درجات مختلفی از استقلال و همبستگی را نشان دهند. این تفاوت ها را می توان روی یک پیوستار از تعارض خفیف تا تعارض کامل طبقه بندی کرد. از گلاسر (2000) تعارض
زناشوئی ناشی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خود محوری، اختلاف درخواسته ها، طرحواره های رفتاری و رفتار غیر مسؤولانه نسبت به ارتباط زناشوئی و ازدواج است.ازدیدگاه سکستون، تعارض هنگامی رخ می دهد که چیزی رضایت را برای شخص فراهم کرده، در حالی که همان چیز برای دیگری محرومیت را به دنبال داشته است. درمانگران سیستمی تعارض را ناشی از هر نوع تنازع بر سر تصاحب پایگاه و منابع قدرت در بین زوج ها می دانند.رایس (1996) دو نوع تعارض را در روابط زناشوئی مطرح می سازد: تعارض سازنده و تعارض مخرب. در تعارض سازنده تمرکز بر حل مسئله است و در آن نزدیکی، احترام مثبت ، اعتماد به یکدیگر وجود دارد . در تعارض مخرب زوج ها همدیگر را به جای مشکل مورد حمله قرار می دهند. در این تعارض از طریق سرزنش و انتقاد، هر یک سعی دارند دیگری را تحت نفوذ خود در آورد و اظهار نظرهای بسیار منفی علیه یکدیگر به کار ببرند که در این حالت ارتباط درستی بین آنها برقرار نمی شود(دانیلین ،1383).
پژوهش ها در زمینه تاثیرات مخرب تعارضات زناشویی نشان می دهند که تعارضات زناشوئی تاثیرات زیان آوری بر سلامت جسم، روان و خانواده دارد (فینچام و بیچ، 1999 ؛ فینچام، 2003) . همچنین تعارضات زناشوئی با پیامدهای مهم در خانواده همانند فرزند پروری ناکارآمد، سازگاری ضعیف فرزندان، افزایش احتمال تعارضات والد- فرزندی مرتبط است ،طلاق، شایع ترین تاثیر مخرب تعارض است و آمار بالای طلاق در کشورهای غربی گواه آن است، به طوری که شیوع آن به بیش از 50 درصد می رسد ، یعنی از هر دو زوج که برای اولین بار ازدواج می کنند یک زوج طلاق می گیرد که از مهمترین عوامل آن ناتوانی آنها در حل تعارض های زناشوئی است . میزان طلاق در کشور ایران بر اساس آمارهای موجود در سالهای مختلف بین 11 تا 16 درصد در حال نوسان است و در کل حاکی از افزایش آن است. شواهد نشان می دهد که سطح بالای تعارض زناشویی با روابط اعضای خانواده ارتباط دارد.( گزنل[2] ،1974).
براین اساس از بین عوامل موثر بر تعارضات زناشویی که به بروز طلاق منجر می گردد. می توان به عملکرد خانواده اشاره کرد .
در تعریف عملکرد خانواده گفته می شودکه عملکرد خانواده، تلاش مشترکی برای برقراری و حفظ تعادل در خانواده است . عملکرد خانواده به توانایی در هماهنگی با تغییرات، حل تضادها و تعارضات، همبستگی بین اعضا و موفقیت در اعمال الگوهای انضباطی ، رعایت حد و مرز بین افراد، اجرای مقررات و اصول حاکم بر این نهاد با هدف حفاظت از کل نظام خانواده است(کلانتری ،1390).
تغییرات کمی و کیفی در این فرایند باعث شکل گیری شخصیت متفاوت در خانواده می شود و در بیشتر موارد با وجود اینکه ممکن است پشتوانه ای برای سلامت رفتاری افراد باشد، مشکلات رفتاری خاصی را ایجاد می کند که به عوامل متعددی بستگی دارد(پورصادق کردی،1388) . عملکرد کل خانواده را می توان در ابعاد مختلفی نظیر حل مشکل، ارتباط ، نقش ها، همراهی عاطفی، آمیزش عاطفی و کنترل رفتار بررسی کرد. در این زمینه پژوهش های متعددی بر نقش ساختار و عملکرد خانواده شامل حل مشکل و ابراز عواطف تاکید کرده اند.
پژوهش ها نشان داده اند که عملکرد خانواده در ایجاد تعارضات زناشویی موثر است همچنین شواهد نشان داده که کیفیت روابط خانوادگی در خانواده های طلاق تعارضات زناشویی بیشتری مشاهده شده است. این مشاهدات نشان می دهد که تعارضات زناشویی یکی از عوامل طلاق است (آموتو و راجرز،1997).
مطالعه ایشتاین، بالدین و بیشاپ(1983) درباره عملکرد و کارایی خانواده نشان داده است که کارآیی خانواده بیشتر به ویژگی های نظام خانواده، شیوه های سیستمی و الگوهای تبادلی بین اعضای آن مربوط است و نه به ویژگی های درون – روانی اعضای خانواده. پژوهش نشان داده است که ساختار خانواده پیش بینی کننده اصلی عملکرد خانواده، رضایت زناشویی و عزت نفس پایین است(محبی، 1380). ماتیس و کینگ لیتی (1985) با بررسی 73 زوج در حال طلاق دریافتند که شکست در رسیدن به راه حل، با عملکرد خانوادگی هرج و مرج گونه به طور معناداری رابطه دارد.
پورتس، هاوول و اشنبرگر(1992) نیز دریافتند که نقش های خانوادگی، کنترل رفتار و مشارکت عاطفی بیشترین سهم را در تسهیل سازگاری اجتماعی دارند. همچنین ارکیستر و استیونسون (1991) در پژوهشی نشان دادند که متغیرهای مقیاس های نقش های خانوادگی و همراهی عاطفی به وفور و به طور مکرر با طلاق در ارتباط است. در ایران پژوهش بهاری (1379) نشان داد که زوج های در حال طلاق در سازه های سه گانه کارایی خانواده، یعنی ابراز عواطف، نقش های خانوادگی و حل مشکلات، نسبت به زوج های عادل عملکرد ضعیف تری دارند. بر اساس پژوهش های بهاری و صابری (1383) بین عملکرد خانواده زوج های در حال طلاق و زوج های غیر مطلقه (عادی) تفاوت معناداری وجود دارد، به این معنی که عملکرد خانوادگی زوج های در حال طلاق پایین تر از زوج های غیر مطلقه (عادی) است.
با توجه به اینکه خانواده و منظومه زن و شوهری به عنوان یک کل و نظام در نظر گرفته می شود، روابط همه اعضای آن بر یکدیگر تاثیر می گذارد و از هم تاثیر می پذیرد، بنابراین ضروری است که به بررسی چگونگی و نوع عملکرد در بروز تعارضات زناشوئی که از مقدمات جدایی و طلاق است، پرداخته شود . علاوه بر آن طلاق و تعارض زناشویی تنش زا هستند و ممکن است به افزایش استرس و کاهش بهزیستی منجر شوند (یونسی ،1388). با توجه به تمهیدات یاد شده هدف این پژوهش تعیین تفاوت تعارضات زناشویی زوجین متقاضی طلاق توافقی و طلاق غیر توافقی بوده است.