گفتگو در مورد زن و دیدگاه هایی که در باره ی او وجود دارد، کاری بس سخت است و احتیاج به مطالعه ی عمیق دارد.
برای شناخت زن و موقعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی او، باید تمام تاریخ را از نظر گذراند و برای این شناخت، نمی توان یک دین یا مذهب خاصی را مورد نقد و بررسی قرار داد و بعد حکمی کلی در این باره داد. اما در بررسی هایی که پژوهش گران در چند دیـن مثـل« یهودیت و مسیحیت » در باره ی زن انجام داده اند، دیده شده که بی توجهی و بی اعتنایی به زن از همان ابتدای خلقت، آشکار بوده است.
« در مسیحیت گناه اولیه ( (pehe0riginaگناه زن بود و – مرد به عنوان فرزند آدم- هر گاه به سوی زنی رود، حتی اگر آن زن همسرش باشد، چنان که حوا همسر شرعی آدم بود، باز گناه نخستین و گناه اصلی را تکرار کرده است و گناه و عصیان آدم را در خاطره ی خداوند، تداعی کرده است. »(شریعتی، 1376 : 78)
این دیدگاه در دین مسیحیت، شاید بر گرفته از همان داستان چگونگی خلقت آدم و حوا و رانده شدن آنان از بهشت باشد. داستانی که بدین گونه در این دین و مذهب بیان شده است و پژوهش گران نیز آن را در کتاب ها و آثار خود آورده اند و گفته اند که خداوند ابتدا آدم و حوا را در بهشت آفرید و بعد به آن ها حکم کرد که شما مختارید از این بهشت و تمام امکاناتش استفاده کنید مگر این درخت، که بنا به بعضی از تفاسیر، گندم بوده و بعضی دیگر آن را سیب دانسته اند اما در این میان شیطان بر آنان غلبه نمود و آن ها را وادار کرد که از آن درخت ممنوعه، تناول کنند و در پی این سرکشی و گناه بود که از بهشت رانده شدند اما، گویا در این میان، مسیحیان یک طرفه به قاضی رفته اند و طبق استدلال های خود شان، زن یا حوا را مسؤول این خطا و باعث تشویق و ترغیب آدم، دانسته اند و شاید با این گونه استدلال ها، باعث شده اند چنین حکمی در باره ی همه ی زنان، در دین آن ها ریشه دواند.
جلال ستاری در یکی از کتاب های خود به نام سیمای زن در فرهنگ ایران، با توجه به تصور کهنی که در شرق پا گرفته بود، مبنی بر زاییده شدن زن یا حوا از پهلوی مرد یا آدم و با توجه به طرز تفکر آن ها، از منظر و دیدگاه دو گروه عمده، به تبیین و بیان این نظریه پرداخته است.
او در این کتاب در باره ی گروه اول که به ظاهر بینان معروفند، آورده: « مرد و زن از نظر این گروه، بسیار با هم تفاوت دارند. از نظر اینان، آدم پسر خداست و خداوند او را بدون واسطه آفریده و تمام خصوصیات خود را به او انتقال داده است. پس آدم (مرد) می تواند عروج روحانی داشته باشد و تا خدا پیش برود. از نظر آن ها، حوا، دختر آدم و زاییده ی اوست. بنا بر این حوا (زن) نمی تواند به مانند آدم (مرد) به عروج و تکامل دست یابد. در واقع، زن فاصله ای است بین خدا و آدم. از نظر این گروه، آدم، حوا را در خواب زایید، بی درد و رنج و این
زایمانی رویا وش است. زایمان در حوا در حکم نفرین و لعنتی ابدی است….آدم، نقش اساسی بر عهده دارد. نقشی معنوی و روحانی، چون شبیه به خداست. اما حوا، نقش مشروط و مادی است. آدم، پیامبر زندگی است و حوا پیک مرگ»(ستاری،1373: 60)
ستاری در این باره، بیان داشته که : « اگر خلقت حوا از دنده چپ او را از دیدگاه گروهی دیگر که به نهان بینان معروفند، در نظر بگیریم، مساله حکمی دیگر به خود می گیرد. نهان بینان زن (حوا) را باطن دین و آیین می دانند و آدم را ظاهر آن. شیطان هم به فکر از هم پاشیدگی باطن بود تا ظاهر. زیرا می دانست اگر باطن از هم پاشیده شود نیروی ظاهر هم ارزشی نخواهد داشت.»(همان،1373 :60)
در جواب این سوال كه چرا از همان آغاز آفرینش، برای جنس زن خلقتی ناقص تر از مرد قائل شده اند، قصه ها، افسانه ها و اساطیر فراوانند كه در این جا لازم نیست به تمامی آن ها اشاره گردد. اما این قصه ها که اکثرا بر ساخته ی مردان هستند با توجه به دلایل و مطالبی که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد، شاید هرگز پژوهندگان را به سر منزل حقیقی چرایی و چیستی خلقت زن، راهنمایی نكنند. از اینروست كه غالباً تكیه گاه این نوع جستجو را در قرآن، رد یابی می نمایند اما گاهی نیز برای وضوح این آیات، در باب داستان خلقت انسان، به تفاسیر مختلف مراجعه می كنند که متاسفانه خیلی از مفسران هم بر مبنای دیدگاه و عقل خود شان، آیات قرآنی را تفسیر و تبیین كرده اند. آنها، بیان داشته اند كه ابتدا زن (حوا) بود كه فریب شیطان را خورد و بعد او باعث گمراهی مرد (آدم) شد. اما آیات قرآنی فراوانی در این باره وجود دارد كه خداوند فرموده، زن و مرد هر دو وسوسه شیطان را پذیرفته اند و گمراهی هر كدام به گردن خود شان بوده است. نه مرد مسؤول گمراهی زن است و نه زن مسؤول گمراهی مرد. در
سوره ی بقره آیهی 36 در این زمینه چنین می خوانیم : « فازلهما الشیطان » شیطان هر دوی آن ها را به ضلالت انداخت یا در سورهی اعراف، آیه ی20 نیز كم و بیش به این مضمون اشاره شده است. « فوسوس لهما الشیطان» شیطان هر دوی آن ها را فریب داد و هر دو را وسوسه كرد.
می بینیم قرآن در هر كجا كه از فریب و وسوسه شیطان، سخن به میان آورده تمام ضمایر را به صورت تثنیه بیان داشته است. از نظر قران هر دوی آن ها، این گناه را انجام داده اند، هم حوا و هم آدم. اما در این جا می توان این سوال را مطرح كرد كه چرا مفسران در تفسیر این آیه ها هم حقیقت و باطن مطلب را بیان نكرده و تعمداً مرد را بر زن ترجیح داده اند ؟ که در پاسخ این سوال،می توان این گونه گفت که این دیدگاه، شاید ناشی از تسلط فرهنگ مرد سالارانه ی گذشته باشد و این که در بیشتر اوقات، اکثر مفسران مرد بوده اند و هر آن چه آن ها در این زمینه، نوشته اند ناشی از دیدگاه مردانه خود شان بوده است زیرا هم خود آن ها، مساله ی گناه نخستین را مطرح كرده اند و هم خود شان به آن پرسش، جواب داده اند. شاید در این جا نیز بتوان گفت که بر اساس این اندیشه هاست كه زن در طول تاریخ در تمامی جنبه های زندگی، كوچك شمرده شده است. حق و حقوقی ندارد و اگر سخن بگوید یا نظری بدهد او را محكوم می كنند كه كم خرد و وسوسه گر است و به این صورت زن در پستوی خانه ها پوسیده و یا به اجبار تن به ازدواج می دهد و سر انجام اگر هیچ یك از این ها ننگ بودنش را نپوشاند، قبر بهترین داماد برایش است، آن گونه که در زیر آورده شده :
« لكل اب بنت یرجی بقاؤهــا ثلاثه اصـها اذا ذكر الصــهر
فبیت یغطیها و بعل یصونها و قبر یواریها، و خیر هم القبر »
هر پدری دختری داشته باشد كه بخواهد ماندگار شود، هر گاه به یاد داماد می افتد، سه داماد دارد : یكی خانه ای كه پنهانش كند.” دومی شوهری كه نگهش دارد” و سوم قبری كه بپوشاندش،”و بهترین شان قبر است و این مثل عربی كه گفته اند : « نعم الختن القبرٌ» در باره ی همین موضوع است »(شریعتی، 1376: 110)
در قران به وضوح، بیان شده است که زن و مرد هر دو از عالم نیستی به عالم هستی پا نهاده اند و در واقع آن دو، کامل کننده ی هم هستند. مثلا آیه ی زیر حاکی از چنین مطلبیست « هن لباس لکم و انتم لباس لهن. یعنی آن ها پوشش شمایند و شما پوشش آن هایید. » (سوره ی بقره، آیه ی 178). و یا در آیه ی اول سوره ی نساء، خداوند به برابری زن و مرد، این گونه اشاره کرده : « یا ایها الناس اتقوا ربکما الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها ». نیز در سوره ی نحل آیه ی 72، به همین مضمون بر می خوریم : « و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم تبین و حفده. یعنی و خداوند از جنس خود تان برای شما جفت آفرید و از آن جفت ها، دختران و پسران و دامادان و نوادگان برای شما خلق فرمود.
در همه ی این آیات، خداوند یاد آور شده که زن و مرد مکمل یکدیگر و مایه ی آرامش یکدیگرند و در هیچ یک از آیات خود، به برتری یکی بر دیگری اشاره نکرده است.
این اشارات كوتاه به برخی از آیات قرآنی ظاهراً برخلاف نظریه و دیدگاه كسانی است كه برای آفرینش زن خلقتی ناقص، قائل شده اند، هر چند ورود به این مسئله از منظر قرآن، خود بحثی مفصل لازم دارد و قرار دادن آیات و احادیث ما را به جایگاه خاصی در این مورد هدایت كند، اما فعلاً به این منبع الهام زیاد وارد نمی شویم و از مناظر دیگر به موضوع می پردازیم.
1-2- مروری بر عصر مادر سالاری گذشته
مطالعه در تاریخ اقوام، ملل مختلف واساطیر و داستان های آنان، پژوهندگان را به جایی رساند كه گفته اند، زن نه تنها در عصر باستان، حاشیه نشین نبوده، بلكه اداره امور زندگی و پرورش فرزندان به عهده آنان بوده است كه معمولاً از این عصر به نام « عصر مادر سالاری یا مادر شاهی» نام می برند. عامل اصلی نام گذاری این عصر به عصر مادر سالاری، به نوع زندگی آن دوره بر می گردد که مردان برای شكار به مناطق دور دست سفر می كردند و هنگامی بر می گشتند، آن قدر شكار نمی كردند كه برای خوراك و معاش خانواده بسنده باشد، بنا بر این در طی غیبت مردان این زنان بودند كه به امور خانه می پرداختند و در گذران زندگی نقش اساسی داشتند. از طرف دیگر از شواهد بدست آمده این گونه بر می آید كه « بر نخستین جوامع بشری نه نظام مادر سالاری حاكم بوده و نه نظام پدر سالاری، بلكه مرد و زن پیش از تاریخ و در آغاز تاریخ، وظایف و مشاغل مختلفی داشتند، آن ها همكار و مكمل هم بوده اند و هیچ چیز از پیش مبین برتری یكی بر دیگری نبوده است. پس از دوران گرد آوری خوراك و شكار، یعنی در عصر نو سنگی كه زن به كار كشاورزی سر گرم و مرد هم دارای مشغله دامداری است، زن قدرت بسیار می یابد و شأن و منزلتی شایان كسب می كند. زن به اقتضای كار و اشتغالش مادر و سرور طبیعت دانسته شده است و كیش و پرستش زن ایزدان رواج می یابد. به هر حال چنین پیداست كه دوران نو سنگی، دوران فرمانروایی زن یا مادر است و از قدرت مرد نسبتا ً كاسته می شود. »( ستاری، 1373: 5-7 )
ستاری در این مورد بیان داشته « زنان آن زمان، كم كم به بافندگی و رشته كردن الیاف پرداخته و در ادامه كاركرد مثبت خود، چرخ كوزه گری را نیز اختراع كردند. این وسایل باعث برتری زن نسبت به مرد شد. »(همان : 5-7 )
با توجه به این مسائل، شاید بتوان گفت كه زن در آن دوران، برتر از مرد بوده است. زیرا تمامی مشكلات و احتیاجات روز مره ی زندگی، توسط زن تهیه می شده است و این زن بود كه امنیت را برای فرزندان به ارمغان می آورد. زنان به خاطر مشكلاتی كه در سفر با آن رو به رو می شدند نمی توانستند همگام و همراه مردان به شكار بروند بنا بر ین مجبور بودند در غارها پنهان شوند و پناه بگیرند و بدین گونه برای فرزندان نگهبان و پناهگاه خوبی بودند. همچنین به وسیله ی كشاورزی همیشه غذا آماده بود و دیگر، آن دل نگرانی از طرف مردان احساس نمی شد.
از عصر مادر سالاری تاریخ دقیقی در دست نیست. پژوهش گران دقیقاً نمیدانند كه این عصر از چه تاریخی آغاز شده و حدوداً تا چه تاریخی ادامه داشته است ولی عقیده بر این است كه این عصر مصادف با عصر آهن بوده است. در عصر آهن، زنان و مادران از افراد پیر و ناتوان و از کار افتاده نگهداری می كردند. این افراد در تحت سر پرستی زنان و مادران
میزیستند و این زنان بودند که در هنگام باران، سیل و توفان مجبور بودند كه پناهگاهی برای خانواده تهیه نمایند. در واقع ستون خانواده را زن تشكیل می داد. حتی انسان شناسان، ساختن منزلگاه را به زن نسبت می دهند. نیاز زنان به منازل مقاوم برای نگهداری خود و فرزندان از حوادث طبیعی، علت اصلی بر این امر است. « انسان شناسان، حتی عصر مادر سالاری را به ( دوران یخ ) مربوط می دانند. این دوران مصادف است با اولین اندیشههای انسان. كنشها و واكنشهای بین او و طبعیت و معتقدند كه اولین اندیشه های تجدیدی و كنشهای آگاهانه ذهن توسط زن انجام میگرفته است. مسلماً، مردان در این عصر نقش خاصی ایفا نمینمودند و تنها شكار بود كه غم و هم آن ها را، تشكیل می داد. خواه و نا خواه در كنار شكار سكونتی هم وجود نداشت. مردان این عصر پا به پای اسبان وحشی و آهو ها و گراز ها از این منطقه به منطقه ی دیگر میرفتند و زن ها برای نگهـداری از كودكان به این نوع سفرها نمی رفتند و در مكانی سكونت ورزیده، كم كم به كشاورزی روی آوردند و عصر مادر سالاری با كشاوزی آغاز شد. »(تیلا، 1371 : 119)