و بیان مسئله
در مسیر انتقال به شرایط نوین و متغیر فن آوری های جدید صنعتی كه بنیان های فلسفی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی جوامع را دچار دگرگونی عمیقی كرده است و جوامع بشری در عمل ویژگی های پست مدرنیسم را در خود آشكار كرده اند، جوامع با چالش های متعدد ناشی از چنین تغییراتی مواجه شده اند. در چنین شرایطی نظام آموزشی جوامع می تواند در همسان سازی، هماهنگی و میانه گزینی دوباره جوامع با وضعیت جدید نقش مهمی را ایفا نماید. در این، رهگذر یكی از مقولات مهم، وظیفه بسیار اساسی و حساس نظام آموزشی در فراهم كردن شرایطی است كه در آن نیروهای دانش آموخته بتوانند از مهارتها، توانایی ها و قابلیت های كلیدی و متناسب با نیازها و شرایط دنیای صنعت و مشاغل برخوردار شوند. بررسی رسالت نظام آموزشی یك جامعه در فراهم كردن شرایط رشد و توسعه قابلیتهای افراد در ابعاد مختلف از مباحث اساسی است كه می توان از زاویه های مختلف به بررسی آن پرداخت (عزیزی 1382).
به طور مثال خصوصی سازی نظام های آموزشی و ایجاد مهارت و قابلیت هایی متناسب با نیازهای شغلی جوامع یکی از راهبردهایی است که به عنوان پاسخی به فشارها و الگوهایی متغیر جهانی شدن آموزش و پرورش و اشتغال مورد بحث و بررسی قرار گرفته است (مهر علی زاده،1384). این تغییرات در بسیاری از جوامع ماهیت، قالب کار و تقاضای نیروی کار را تحت تأثیر خود قرار داده است و باعث شده تا یک
ارتباط تنگاتنگ بین توسعه منـابع انـسانـی و وجود دانـش آموختـگانی که از مهارتهای لازم در خصوص کاربردی کردن دانش خود کسب کرده اند، به وجود آید.
به همین دلیل است که امروزه در جوامع پیشرفته بر یادگیری مبانی عملی مشاغل مورد نیاز در بازار كار و انتقال آموزش به محیط واقعی كار و تاكید بر تجربه اندوزی در ساختارهای مختلف شغلی دارند. شاید توجه به ایجاد و نگهداری مهارت های مورد نیاز نیروی كار در میان كشورهای توسعه یافته هرگز تا این اندازه فراتر نرفته است (عزیزی، 1382).
«در مقابل علارغم رشد قابل ملاحظه نظام های آموزشی در كشورهای جهان سوم در خلال ربع قرن گذشته، برنامه ریزی در راستای توسعه كشور به صورت مناسبی جهت داده نشده است. در حالی كه تعداد زیادی از دانش آموختگان بیكار هستند، میلیونها فرصت شغلی به دلیل ناكافی بودن نیروی انسانی دانش آموخته، كارورزیده و با مهارت مناسب فرو گذار مانده است» (فرش، 1979).
این عوامل باعث شده كه امروزه در اقتصاد كشورها كیفیت و تركیب نیروی انسان كارشناس و توانمند و با قابلیت ها و مهارتهای اساسی و كلیدی مورد نیاز برای بازار كار به عنوان یكی از مهم ترین نهادهای تعیین كننده رشد و توسعه اقتصادی قلمداد شود.
این مهارتها و شایستگی های كلیدی و اشتغال زا را می توان دانـش، بینش، نـگرش ها و مهارتـهایی دانـست كه مـوجب تحرك و پویایـی افـراد در روابـط با دیگران، انتـقال موفق از شـغلی به شـغل دیگر، حـضور مــوثـر در فـعالـیت هـای گـروهی و نـوآوری در حــل مـسائــل می شوند (عزیزی، 1383). اهمیـت این مهارتها از آنجا ناشی میشود كه مـوجب قابلیـت تحرك شغـلی بیشتر كـاركنـان می شود و كاركنان با این صلاحیت ها بهتر میتوانند نسبت به تحولات آینده واكنش نشان دهند. و به همین دلیل در اقتصادی كه بر عنصر دانایی و آگاهی استوار است، عامل اصلی برتری جوامع بر تخصص، توانمندی و دانش نیروی انسانی فرهیخته و متخصص است كه در قالب تشكیل سرمایه انسانی مورد بررسی قرار گرفته است (سهرابی و همکاران، 1376). علاوه بر اینها تحولات اقتصادی دنیای معاصر و تغییر الگوهای تولید انبوه به تولید متغیر، اهمیت سرمایه اجتماعی را در مقایسه با سرمایه انسانی بیشتر نمایان کرده است؛ زیرا در الگوهای تولید متغیر، بحث از مشارکت دسته جمعی افراد، انسانی سازی محیط کار و زندگی، افزایش سطوح مهارتی افراد جدای از طبقه اجتماعی، چند مهارتی ساختن کارگران، افزایش تعهد اجتماعی، برقراری نظم متقابل و اعتماد بین کارگران و کارفرمایان است (صالحی عمران، 1386). به همین خاطر اگر بخواهیم به تمامی ابعاد مهارتهای اشتغال زا و اساسی نیروی کار توجه کافی شود این امر می تواند حتی به تشکیل سـرمایه اجتـماعی نیز منجر شود. لذا این موضوع می تواند مبانی نظری متعددی را تحت پوشش قرار دهد.
علاوه بر این در این فرایند تحول و توسعه نظام اقتصادی، فرصتهای تازه ای برای اشتغال زنان به وجود آمده است. زنان به عنوان تشكیل دهنده نیمی از جمعیت، موضوع توجه به قابلیت های نیروی كار را دچار اهمیت زیادی كرده است. امروزه تقاضای زنان برای آموزش و رفتن به دانشگاه زیاد شده است، به طوری كه در سال های اخیر درصد بالایی از ورودیها به دانشگاه را زنان تشكیل می دهند. به همین دلیل پی بردن به بهبود كـیـفیـت نــیـروی كار زن و افزایش كارآیی و بـه كـارگیری آن جــزو رده بنــدی هایی آغــازین بـرای بـرنامه ریـزی تـوسعه كشورها محسوب می شود. چیــزی كــه بی توجهی به آن در جوامع توسعه نیافته به وفور احساس می شود.
«صاحب نظران در جوامع پیشرفته معتقدند كه از جمله شاخص های توسعه یافتگی یك كشور، میزان مشاركت و نقشی است كه زنان در آن كشور دارا هستنـد و عدم بهره وری از قابلـیت ها و توانایی های زنان در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دستیابی به توسعه را ناممكن میسازد» (توکلی والا، 1388 ). لذا باید بر استفاده از مهارتها و قابلیتهای زنان به عنوان یك عنصر مهم در اقتصاد توجه شود و این توجه به منظور جلوگیری از هدر رفتن سرمایه های كه به منظور آموزش آنها صرف می گردد، انجام پذیرد.
با این وجود، آمارهای در دسترس در مورد اشتغال زنان در سه دهه اخیر نشانگر این نکته است که عملاً از میزان اشتغال زنان کاسته شده است و این تغییر و تحولات در بخشهای مختلف اقتصادی جامعه به گونه ای بوده که بیشترین نسبت کاهش زنان در بخش صنعت مشاهده می شود (ایروانی، 1384).
با اهـتمام بـه ایـن امـر و كـوشش برای آسان سازی تحقق اهداف توسعه كشور، مستلزم سنجش دوباره نیازمندی های شغلی و حرفه ای مراكز اقتصادی و صنعتی و بررسی قابلیتها و مهارتهای که زنان برای اشتغال مطلوب و بهینه در بخش صنعت نیاز دارند، می باشد. شاید پرداختن به این مهارتها و قابلیتها موجبات حضور بیشتر زنان در فعالیتهای صنـعتی را فراهم سازد. بنابراین پرسش اساسی كه در این رابطه مطرح می شود آن است كه اساسی ترین و مهمترین تواناییها و مهارتهای كه دانش آموختگان زن برای مشاركت پیوسته در فعالیت های مختلف صنعـتی، از دیـد
ذینفعان نیاز دارند، كدامند. در این پژوهش سعی می شود با بررسی مجموعه مهارتها و قابلیتهای مورد نیاز برای اشتغال زنان در شركت فولاد مباركه اصفهان[1]، ذهن برنامه ریزان كشور را به آن دسته از مهارت ها و توانایی ها و قابلیت های كلیدی و متناسب با نیازها و شرایط بازار كار، برای اشتغال زنان در صنعت معطوف شود. به طوری كه با تاكید بر آن ها هـم زمینه آماده سازی دانش آموختـگان زن برای اشتغال در صنعت فراهم شود و هم پیـوند عمیق تر و منطقی تری بین نظام آموزشی و نیازهای شغلی جامعه برقرار شود. و به طور قابل توجهی زمینه بهبود و ارتقای كارآیی خارجی نظام آموزشی نیز فراهم گردد.
[1] شرکت فولاد مبارکه اصفهان یکی از بزرگترین شرکت های صنعتی کشور است که در زمینی به مساحت 35 کیلومتر مربع (17 کیلومتر مربع سالن تولید) در نزدیکی شهرستان مبارکه و در 65 کیلومتری جنوب غربی شهر اصفهان واقع شده است که دارای ظرفیت تولید 5 میلیون تن انواع محصولات فولادی تخت گرم و سرد نوردیده ، قلع اندود ، گالوانیزه و رنگی از ضخامت 18/0 تا 16 میلیمتر می باشد که با این تولید 50 درصد نیاز كشور به فولاد و محصولات فولادی را تامین می کند و هم اكنون به عنوان بزرگترین شركت تولید كننده فولاد در منطقه خاور میانه شناخته می شود. از اهداف معاونت فروش و بازار یابی این شرکت می توان به افزایش صادرات محصولات ویژه از 400 به 750 هزار تن مطابق سفارش، برگزاری 16 جلسه برنامه ریزی شده جهت تعامل رهبران شرکت با مشتریان، بهبود رضایت کلی مشتریان فولاد مبارکه از 76 % به 77%، فروش 3/4 میلیون تن محصول در بازار داخلی، افزایش سهم فروش محصولات ویژه در بازار داخلی از18 درصد به 24 درصد مطابق سفارش، بهبود رضایت مشتریان از تحویل به موقع از 68% به 80%، بهبود جایگاه برند شرکت در بازار های هدف و افزایش نسبت مراکز خدماتی که تحت سیستم مدیریت شبکه توزیع قرار دارند از 25% به 60% اشاره کرد. همچنین این شركت در ارزیابی های مختلف سازمانی، رتبه های بسیار خوبی را بدست آورده است. به طوری كه در دو سال اخیر در بین 100 شركت برتر ایران حائز رتبه اول می باشد. به همین خاطر شناسایی شایستگی این شركت دارای اهمیت زیادی است كه هم می تواند راه را برای ارتقاء و پیشرفت بهتر شركت فولاد مباركه اصفهان فراهم سازد و هم می توان به عنوان الگوی برتر برای دیگر شركت های صنعتی و به ویژه شركت های باشد كه در زمینه فولاد سازی در كشور فعال می باشند.