حسابداری همواره در فرآیند تهیه و ارائهی اطلاعات سودمند برای قضاوت و تصمیمگیری استفادهکنندگان صورتهای مالی ابزار موثری تلقی میشود. در این راستا، بیان میشود که تمرکز بسیاری از استدلالهای مطرح شده در حمایت از فلسفه وجودی دانش حسابداری تأکید بر فرآیند قضاوت و تصمیمگیری استفادهکنندگان است. بر پایهی مبانی نظری حسابداری و گزارشگری مالی کشورهای آنگلوساکسون و همچنین در ایران، سرمایهگذاران اصلیترین استفادهکنندگان اطلاعات صورتهای مالی به شمار میروند. این گروه در پی اطلاعاتی هستند که بر پایهی آن ارزیابی مخاطره و بازدهی مورد انتظار سرمایهگذاری امکان پذیر شود. [2]
استفادهکنندگان از اطلاعات مالی و خصوصاً سرمایهگذاران و اعتباردهندگان، غالباً بر اساس پیشبینی عملکرد آتی، تصمیمگیری میکنند. لذا ارزیابی عملکرد گذشته، همواره یکی از مبانی شکلگیری انتظارات آتی و پیشبینی آینده است. گزارشات مالی اطلاعاتی را در خصوص میزان سود و اجزای تشکیل دهنده آن ارائه میکند و استفادهکنندگان اطلاعات مالی بر اساس این اطلاعات نسبت به ارزیابی، برآورد، پیشبینی و سنجش مخاطرات اقدام مینمایند. بدین ترتیب حسابداری مالی با ارائه صورتهای مالی اساسی، اطلاعات تفضیلی در خصوص سود و عوامل تعیینکننده آن را در اختیار استفادهکنندگان قرار میدهد. [5]
2-1- اهمیت موضوع
با توجه به فرآیند خصوصیسازی صنایع ایران و جلب مشارکت عمومی در اداره شرکتها، ضروری است به منظور اتخاذ تصمیمات منطقی در مورد سرمایهگذاری در سهام شرکتها و به لحاظ ارزیابی وضعیت سودآوری واحد تجاری و انعطافپذیری مالی در یک سرمایهگذاری، شرایطی فراهم شود تا اطلاعات مورد نیاز سرمایهگذاران جهت حصول اطمینان از افزایش منافع آنها در نتیجه سرمایهگذاری در واحد مورد نظر در اختیار آنان قرار گیرد. سرمایهگذاران برای انجام سرمایهگذاری باید سؤالات متعددی را پیجو باشند که: سودآوری شرکت در آینده چگونه خواهد بود؟ آیا روند سوددهی همچنان ادامه خواهد داشت یا خیر؟ سیاستهای تولید و فروش شرکت در آتی چگونه خواهد بود؟ شرکت قدرت پرداخت سود سهام را خواهد داشت؟
انتخاب یک مساله و صورت بندی آن، در قالب یک مسأله علمی و بررسی آن با استفاده از روش های علمی، شناسایی علل و روابط مربوط به آن و در نهایت برگرداندن آن از زبان علمی به زبان ساده تر یعنی نزدیک کردن اندیشه ها و نظریه های تجریدی و انتزاعی به ذهنیت کسانی
است که باید از دستاوردهای تحقیق استفاده کرده و آن را اجراکنند، وظایف اصلی یک پژوهشگر را تشکیل می دهد. پس بیان موضوع تحقیق به زبان علمی، در واقع همان طرح مساله تحقیق در قالبی روشن و دقیق بر اساس ضوابط علمی است.[7]
کمیته Basel (BCBS) توجهات را معطوف نیاز مبرم به مطالعه، فهم و بهبود حاکمیت شرکتی در موسسات مالی نموده است. پیام اصلی BCBS این است که حاکمیت شرکتی خوب کارایی نظارت را افزایش می دهد. علاوه بر این کمیته معتقد است حاکمیت شرکتی برای گارانتی یک سیستم مالی صحیح مورد نیاز است. تا به حال مطالعات زیادی در حوزه حاکمیت شرکتی انجام گرفته است ولی در حوزه بانکداری این مطالعات اندکند [12]، [21]، [24]، [27] و [30]. می دانیم که بانک ها به دلیل سیستم های اقتصادی که در انها فعالند با مشکلات و موانعی در سطح انجام امور تجاری خود مواجهند که وظیفه حاکمیت شرکتی در این تنگنا خود را نشان می دهد و با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند و سعی در رفع انها دارد.
هدف اصلی قانون گذار که سعی در کاهش ریسک سیستماتیک دارد، ممکن است با هدف اصلی سهام داران که سعی و خواستشان افزایش ارزش سرمایه گذاریشان است در تضاد باشد. نقش هیئت مدیره به عنوان مکانیزم حاکمیت شرکتی در بانک ها با دیگر هیئت ها تفاوت دارد و این تفاوت ناشی از رقابت محدودتر در این صنعت، قوانین سفت و سخت تر و عدم تقارن اطلاعاتی بالاتریست که ناشی از ویژگی ها و وظایف خاص این است، می باشد. بنابراین، هیئت مدیره یک مکانیزم کلیدی در نظارت بر رفتار مدیران است و به انها در تدوین استراتژی و اجرا کمک می رسانند. دانش خاص مدیران در مورد پیچیدگی تجارت بانکداری به انها کمک می کند تا به صورت کارا و بهینه مدیران را نظارت کرده و به انها توصیه نمایند.
با افزایش رقابت جهانی و پیشرفت تکنولوژی، سیستمهای حسابداری سنتی با مشکلاتی روبرو شدهاند. یکی از این مشکلات اساسی، عدم کفایت و ناتوانی آنها در سنجش و ملحوظ نمودن سرمایههای فکری در صورتهای مالی شرکتها است [2]. در عصر جدید، تنها با تکیه بر سرمایه های فیزیکی و داراییهای مشهود نمیتوان به کارآیی و بهرهوری رسید، بلکه در بدبینانهترین حالت تولید نیز، بایستی سرمایههای فکری را مد نظر قرار داد تا از این طریق بتوان بر مزیتهای رقابتی شرکتها افزود. به تعبیری، سرمایههای فكری به عنوان سرمایه واقعی و جزء استراتژیكترین سرمایه های سازمانهای عصر حاضر به ویژه برای مراكز پژوهشی و سازمانهای دانشمحور، مطرح می باشند. لذا سازمانهای دانشمحور، جهت كسب مزیت رقابتی پایدار، نیازمند شناسایی و مدیریت آگاهانه و نظاممند سرمایه های فكری خود می باشند [30]. شرکتهایی که سرمایه فکری را به طور مؤثر اندازهگیری، گزارش و مدیریت میکنند، مزیت رقابتی برای خود ایجاد میکنند چرا که همه داراییهای خود را اعم از مشهود و نامشهود شناسایی کردهاند و لذا در وضعیت بالقوه کامل برای استفاده حداکثری از دارایی هایشان هستند. علاوه بر این، درک ارزش واقعی تمام دارایی ها، انعکاس صحیحی از ثروت شرکت بوده و در راستای هدف ارائه اطلاعات شفاف به سهامداران، سرمایه گذاران بالقوه و تحلیلگران بازار میباشد [31].
3-1- تعریف و بیان موضوع تحقیق
با توجه به گذار جوامع از عصر صنعت به عصر اطلاعات، اهمیت سرمایههای فکری در دنیای تجارت نیز رشد یافته است .در طول عصر صنعت، بهای تمام شده داراییها، كارخانجات و تجهیزات و مواد خام بود كه برای موفقیت یك تجارت لازم بود، اما در عصر اطلاعات این استفادهی مؤثر از سرمایههای فكری است كه معمولاً در موفقیت یا شكست یك مجموعه، مؤثر است. این موضوع تا به آنجا پیش میرود كه پژوهشگران در مقالات و اظهارات خود ارزشمندترین و مهمترین منابع یك شركت را سرمایههای فكری و داراییهای نامشهود آن میدانند. به نظر آنها داراییهای مشهود میتوانند به راحتی كپیبرداری شوند و یا در یك بازار آزاد خریداری گردند، بنابراین آنها نمیتوانند داراییهای استراتژیك یك شركت باشد و مزیتهای رقابتی برای آن شركت ایجاد كنند [36].
در زمینه سرمایه فکری و نحوه سنجش آن دو دیدگاه وجود دارد که عبارتند از دیدگاه ورودی-محور (Input-based) و دیدگاه خروجی-محور (Output-based). بر اساس دیدگاه خروجی-محور که یک دیدگاه اندازهگیری (Measurement) است، ارزش سرمایه فکری برابر با تفاوت ارزش بازار و خالص ارزش دفتری شرکت است [3]. ادوینسون و سولیوان (Edvinsson & Sullivan) كه از پیشگامان پژوهش در زمینه سرمایه فكری به حساب میآیند، تفاوت بین ارزش بازار و ارزش دفتری را به عنوان ارزش سرمایههای فكری تعریف می كنند. از این دیدگاه (دیدگاه خروجی-محور) سرمایه فكری از سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری تشكیل شده است.
از دیدگاه ورودی-محور که یک رویکرد فرایند-محور (Process-based) است، سرمایه فکری ترکیبی از منابع نامشهود بوده که به قابلیتها و رقابتپذیری منحصر به فرد شرکت کمک میکند که در خدمات و محصولات شرکت ریشه دوانیده و باعث ارزش افزوده اقتصادی میشود [3].
سرمایه فکری، دانشی است که میتواند به ارزش تبدیل شود [11]. [11] سرمایه فکری را ترکیبی از سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری می دانند. بونتیس و همکاران سرمایه فکری را در مفهومی که تمامی منابع نامشهود و ارتباطات داخلی آنها را شامل میشود، معرفی میکنند [11]. [9]سرمایه ساختاری را مشتمل بر سرمایه ارتباطی (مشتری) و سرمایه سازمانی میدانند [9] و همچنین بوخ و همکاران (2001) سرمایه سازمانی را ترکیبی از سرمایه نوآوری و سرمایه رویهای معرفی میکنند [10].
چن معتقد است که سرمایه های فکری، شامل طبقه داراییهای غیرملموس میباشد و از نظریه بازیها میتوان جهت ارزشیابی سرمایه فکری بهره گرفت [15]. در مدلی بنام جایگاه ارزش، سرمایه فکری متشکل از سه جزء اصلی دانسته شده که برای ایجاد ارزش با هم در تعامل میباشند. این اجزاء سهگانه عبارتند از سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری (سازمانی) و سرمایه مشتری (ارتباطی). به اعتقاد [11]، جایگاه ارزش از ادغام سه نوع سرمایه فوقالذکر جهت نیل به نتایج مطلوب ایجاد میگردند [11]. در درون این جایگاه ارزش، سرمایه فکری شرکت دارای خواصی به شرح زیر میباشد:
1- سرمایه فکری میتواند مانند اختراع ثابت و یا مانند ظرفیتهای انسانی منعطف باشد.
2- سرمایه فکری میتواند هم شامل ورودیها و هم شامل خروجیهای فرآیند ایجاد ارزش باشد، لذا سرمایه فکری دانشی است که میتواند به ارزش تبدیل شود و یا محصول نهایی فرآیند انتقال دانش باشد.
3- سرمایه فکری از کنش و واکنش سرمایههای انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری ایجاد میشود.
4- ارزش مستقیماً و به تنهایی از طریق یکی از این عوامل ناشی نمیشود، بلکه تنها از طریق برقراری تعاملی نظاممند و بهینه میان این سه جزء ایجاد میگردد. لذا برای اینکه سازمان قادر به تبدیل سرمایه فکری به ارزش باشد، ضروری است تا در هر سه زمینه فوق قدرتمند باشد. سرمایه انسانی زیر بنای سرمایه سازمانی است و این دو با هم برای ایجاد سرمایه مشتری در تعامل میباشند. در مرکز این سرمایه، سرمایه مالی یا ارزش قرار میگیرد که از تعامل آنها ایجاد میگردد. این تعامل، پویا، مستمر و در حال توسعه میباشد [11]. بنابراین، سرمایه فکری شامل سه جزء میباشد:
1- سرمایه انسانی: شامل آموزش، دانش کاری، ویژگیها و خصوصیات حرفهای.
2- سرمایه ساختاری: شامل سرمایه سازمانی، سرمایه تولید و سرمایه نوآوری است. مانند: سیستمهای اطلاعاتی، علائم تجاری، حق امتیازها و داراییهای برنامهای .
3- سرمایه ارتباطی: شامل داراییهای بازار، مانند: وفاداری مشتری و مشتری مداری، رضایت مشتری و تکرار معامله تجاری است [20].
با توجه به مطالب ذکر شده پژوهش حاضر به بررسی این موضوع میپردازد که آیا شاخص های حاکمیت شرکتی و سرمایه ی فکری و عملکرد شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران آنها رابطه ای با یکدیگر دارند؟