بررسی خسارات ناشی از تدلیس زوجین از نگاه فقها
جایگاه والای خانواده به عنوان با اهمیت ترین نهاد اجتماعی از دیرباز وبه خصوص قرون اخیر، موقعیت و مقام ممتازی را دربین کلیه تشکیلات حقوقی نوین وکهن احراز کرده است. حقوق به مفهوم عام، مجموعه مقررات، قواعد واصولی است که روابط ومناسبات مختلف بین اجتماعات وافراد وآحاد مردم را به نحو متقابل پوشش می دهد. حقوق خانواده بخش مهمی از دستاورد عظیم خرد است که درطول قرون واعصار مختلف دربستر بی انتهای تاریخ به وسعت کل بشریت سیلان وصیقل یافته است. اهمیت خانواده در مجادله بی امان ومستمر تاریخ ملت ها به حدی است که هیچ یک
ازمکاتب سیاسی واجتماعی وفلسفی از پرداختن به آن بی نیاز نبوده اند. ازنخستین روزهای پیدایش بشر به عرصه خاک و اولین شکفته های اندیشه بشری درگستره عظیم تاریخ خرد وآگاهی، خانواده وحقوق مربوط به آن همواره بخش قابلتوجهی از اشتغالات فکری انسان را تشکیل می داده است. حقوق خانواده در اسلام بخش مهمی ازاحکام واخلاق راتشکیل می دهد وبا وسواس ودقتی درخور، تشریع الهی کلیه جوانب و زوایای آن مورد لحاظ شارع مقدس قرار گرفته
است. اما یک سری مسائلی که بعد از پیوند الهی بین زن ومرد صورت می گیرد که ناشی از فریب بوده و عملاً یکی ازطرفین بعلت عدم واقعیت مدرک تحصیلی و سطوح عالیه و یا بیماریهای جسمی و روحی طرف مقابل را از این موضوع خبردار نساخته و طرف دیگر با اعتماد کامل با وی ازدواج کرده و پس از فهمیدن موضوع فریب و عدم صداقت باعثایجاد فسخ نکاح برای هر طرف می شود که به اصطلاح از آن با عنوانتدلیس یاد می شود که ازجمله مباحث بحث برانگیزحقوق خانواده است.
در فقه اسلامی، تدلیس معمولاً ضمن بحث ازمصادیق پراکنده آن، درضمن نکاحهمانند تدلیس ماشطه در نکاح وتصریه دربیع حیوان مطرح شده است و اکثرفقها به طور مستقل به بحث ازتدلیس نمی پردازند و در مبحث خیارات نی خیارتدلیس را به عنوان خیارمستقلی مطرح نمی سازند بلکه آن را از فروع خیارعیب یا خیارغبن می دانند. با این وجود،
بعضی از فقها مانند شهید اول در لمعه وشهید ثانی در الروضه البهیه، خیار تدلیس را به استقلال مطرح ساخته اند. اماایشان هم به بررسی همان مصادیقی ازتدلیس پرداخته اند که فقهای دیگر درسایر مباحث، آن را عنوان کرده اند؛ مانند:
شرط صفت کمالی در زن مثل سرخی صورت و بلندی موکه سایرفقها در تدلیس ماشطه به آن پرداخته اند) یا تصریه درحیوان.در نوشته های فقها، تدلیس به دو شکل ممکن است صورت بگیرد:
الف.اظهار چیزی که صفت کمالی را درعین مورد معامله (یا شخص طرف قرارداد به ذهن خطور می دهد.
ب.اخفای صفت نقصی که درمورد معامله وجود دارد.
صرف سکوت ازنقص مورد معامله، اخفا محسوب نمی شود؛ بلکه باید اخفا کننده با وجود علم به نقص مورد عقد، نسبت
به آن سکوت کند تا تدلیس صورت گیرد.
تدلیس کنندهمدل ّس واقعیت را پنهان ساخته و امری را که » : شهید ثانی در الروضه البهیه درتعریف تدلیس آورده واقعیت ندارد درنظرطرف مقابل می آورد. از این رو شرط کردن صفتی که می داند وجود ندارد- چه از جانب بایع باشد یا جبعی عاملی،الروضه البهیه فی شرح المعه الدمشقیه،جلد پنجم، ۱۵۰٫اما آنچه بین «. مشتری- تدلیس محسوب می شودفقها معروف می باشد، خلاف این است، زیرا ایشان، تدلیس را برکتمان وصف و اظهارصفت کمال- هرچند عیب نباشد-اطلاق می کنند.
تدلیس عبارت » : درحقوق ایران برخلاف فقه اسلامی، تعریفی کلی ازتدلیس ارائه شده است. بنا به ماده ۴۳۸ قانون مدنی عملیات » با اینکه در این تعریف روشن نیست که منظور از .« است ازعملیاتی که موجب فریب طرف دیگر می شود
چه می باشد، اما اجمالاً می تواندریافت کهعملیاتی باید انجام شود(عنصرمادی تدلیس واین « فریب » وضابطه تحقق عملیات موجب فریب طرف دیگر گردد(عنصرروانی تدلیس حقوقدانان نیز تعاریف مختلفی ازتدلیس ارائه کرده اند؛ بعضی تدلیس نوعی تقصیرعمد محسوب وعبارت است از به اشتباه انداختن دیگری به منظورمصمم کردن او به صدور »: گفته انداعلام اراده موجد عمل حقوقی و قبول الزام(یا الزاماتی یا برعکس، به منظوراینکه شخص از قبول الزام(یا الزاماتیاظهاردروغین واقعیت به وسیله لفظ یا فعل »: و بعضی دیگر این چنینگفته اند .« وانعقاد معامله ای صرف نظر کند
بهنود،احوال.« یاجلوگیری ازافشای عیب موجود درموضوع که به موجب آن، طرف دیگر به انعقاد قرارداد ترغیب شودشخصیه از دیدگاه قوانین، ۱۳۷ در این تحقیق که بصورت تحلیلی و توصیفی صورت گرفته هدف بیان تدلیس در نکاح که بصورت مختلف ومعضل درجامعه بوده، بطور کامل و مفصل بیان می شود.
بخش دوم مفهوم شناسی تدلیس
تعریف لغوی واصطلاحی تدلیس
تدلیس ۱ مصدرباب تفعیل،مقتبس ازدلس وبه معنای ظلمت است جابری عربلو،فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامی، ۱۲۰یعنی کسی که بوسیله کارهای خود، واقع را ازنظر بپوشاند آنچنانکه تاریکی، چشم را ازدیدن باز می داردفیض،مبادی
. فقه و اصول، ۹۸
صاحب جواهردرتعریف تدلیس می گوید: و هوبالمخادعه، والدلس محرکاً الظلمته، فَکانَ المدلَّس لَما دلس و خدع اظلم
علی المخدوع، و آن به معنای ظلم کردن می باشد به این معنی که گویا تدلیس کننده زمانی که تدلیس می کند وحقه و
نیرنگ بکارمی برد در این حال برتدلیس شده ظلم می کند.
صاحب الروضه البهیه می گوید: تدلیس عبارتست ازاینکه شخص با علم وآگاهی ازعیبی که خارج از خلقت اصل است،
دراصطلاح حقوقی هم درماده ۴۳۸ قانون مدنی آمده است: تدلیس عبارتست ازعملیاتی که موجب فریب طرف معاملهگردد. اصطلاح حقوقی ازمعنی لغوی دورنیفتاده است. زیرا درتدلیس، حقیقت امرپوشانده می شود تا غیر از آنچه هست رابنمایاندامامی،حقوق مدنی،جلد اول و چهارم، ۹۸
برای تحقق تدلیس، یکی از زوجین باید به عمد طرف دیگر را بفریبد؛ یعنی با پوشاندن معایبی که دارد یا نمایاندنصفتی که دراو نیست، دیگری را مغرور و راضی به نکاح سازد. برخلاف آنچه پاره ای از استادان حقوق پنداشته اند،درحقوق ما تدلیس ازعیوب رضا نیست وبه همین دلیل هم باعث بطلان یاعدم نفوذ عقود نمی شود.کسی که فریب خورده است می تواند برای رفع ضرر خود عقد رابرهم زند. مگراینکه اشتباه ناشی ازتدلیس در شمار اشتباهاتی باشد که اراده رامعلول سازد و به حکم قانون موجب بطلان عقد است کاتوزیان،حقوق مدنی خانواده، نکاح و طلاق،جلد اول، ۴۷تدلیس درنکاح آنکه با اعمال متقلبانه، نقص یا عیبی را که دریکی از زوجین است پنهان دارند یا او را دارای صفات کمالی معرفی کنند که فاقد آن است. چنانکه مرد خود را برخلاف واقع دارای ثروت ومقام معرفی کند یا با ارائه گواهینامه مجعول خود را لیسانسه یادکتر قلمداد نماید وازاین راه طرف دیگر را وادار به قبول نکاح کند یا زن برخلاف حقیقت،خود را دخترشخصی معروف یا دارای هنرهای خیاطی، آرایشگری یا هنرموسیقی جلوه دهد یا خود را باکره معرفی کند یاکچلی خود را با کلاه گیس بپوشاند وبدین طریق موافقت مرد را در ازدواج جلب کند وبعد ازعقدمعلوم شود که فاقدوصف موصوف بوده یاعیبی داشته که باعملیات فریبنده خود آن رامخفی کرده است،دراینگونه موارد فرد فریب خورده میتواند نکاح را فسخ کند که این نهادی جدای از طلاق میباشد.
درفقه امامیه، تدلیس موجب حق فسخ است اعم ازاینکه فریب خورده زن یامرد باشد.ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی می گوید:
هرگاه دریکی ازطرفین صفت خاصی شرط شده باشد وبعد ازعقد معلوم شود که طرف فاقد وصف مقصود بوده، برای
طرف مقابل حق فسخ خواهد بود. خواه وصف مذکور درعقد پیش بینی شده باشد یاعقدمتبایناً برآن واقع شده باشد.البته
تدلیس هنگامی صدق می کند که سوءنیت و قصد فریب وجود داشته باشد؛ یعنی یک طرف به عمد با اعمال متقلبانه
خود، طرف دیگر رافریب داده وترغیب به عقد ازدواج نموده باشد.
هرگاه تدلیس به وسیله شخص ثالثی واقع شده باشد، چنانکه پدر یا مادرپسریا دختریا واسطه نکاح، صفاتی برخلاف واقع
برای زن یا شوهر ذکرکرده وطرف دیگر را فریب داده باشد، آیا فریب خورده حق فسخ دارد؟
قانون مدنی در این باره درماده ۴۳۹ میگوید: درحقوق ایران، تدلیس هنگامی موجب خیارفسخ است که بوسیله یکی ازطرفین قرارداد واقع شده باشد.همچنین ماده ۱۱۲۸ مقرر میدارد: اگرتدلیس بدان گونه باشد که صفت ادعایی صریحاً یا ضمناً در قرارداد نیامده و وارد قلمرو توافق طرفین نشده یا بنای طرفین بر وجود آن نباشد، حق فسخ وجود نخواهد
داشت. بنابراین اگرشخص ثالثی بدون آگاهی وتقصیرطرف نکاح، صفت کمالی برای او ذکرکرده ویا عیب او را با فریب کاری پنهان داشته وبدین وسیله موافقت طرف دیگر را برای نکاح جلب کرده باشد، نمی توان نکاح را قابل فسخ تلقی کرد.به هرحال میتوان نتیجه گرفت که اگرشخص ثالث با طرف نکاح درتدلیس تبانی کرده باشد، نکاح قابل فسخ خواهد
بود. تبانی یکی از زوجین با شخص ثالث درتدلیس به منزله آن است که خود اومرتکب تدلیس شده باشد ودراین صورتبا توجه به ماده ۱۱۲۸ میتوان گفت صفت خاصی که یکی از زوجین برخلاف واقع واجد آن قلمداد شده، به طور ضمنی وارد قلمرو قرارداد شده و وقوع عقد مبتنی برآن بوده است.
فقهای امامیه تدلیس را ازموجبات فسخ می دانند. درفقه اسلامی تدلیس موجب حق فسخ است اعم از اینکه فریب
خورده مرد یا زن باشد. درقانون مدنی کلمه تدلیس به کار نرفته ولی می توان وجود خیارتدلیس را از ماده ۱۱۲۸ همانقانون استنتاج کرد. البته تدلیس هنگامی صدق می کند که فریب وعمدی وجود داشته باشد؛ یعنی یک طرف عمداً با اعمال متقلبانه خود، طرف دیگررافریب داده وترغیب به عقد ازدواج نماید صفائی؛امامی،حقوق خانواده،جلد اول، ۱۳۱
تدلیس در آیات
کلمه تدلیس درقرآن به کارنرفته است؛ یعنی قرآن به کارهای باطل امرنمی کند. قرآن کریم در آیه ۳۰ سوره احقاف می
یعنی خداوند به حق و راه راست هدایت می کند. درتوضیح این آیه آمده ؛« یهدی الَی الحقِّ و الی طریقٍ مستقیمٍ »: فرماید