در طول چهل سال گذشته، ماهیت محیط كسب و كار با ترکیبی از تغییرات الگوی تقاضا، تغییرات تکنولوژی و جهانی شدن، دچار دگرگونی شدهاست. امروزه نیازهای بازار، ناپایدار و پراکنده شدهاست و مانند گذشته نمیتوان مشتریان را بهراحتی طبقهبندی کرد. آنها تقاضای ارزش بالاتر، تنوع بیشتر، خدمات بهبود یافته در زمان كمتر و شتاب در نوآوری محصول را دارند (خیمتریکس، 2004). دیکن(2003) بیان میدارد از دهه 80 میلادی، شتاب گرفتن پیشرفت در تولید، ارتباطات، اطلاعات، و فنآوریهای حمل و نقل، به همراه توجه به ایده بازار آزاد، موجب آشفتگی تدریجی محیط کسب و کار بهدلیل افزایش تنوع، سرعت تغیرات غیر قابل پیش بینی، پیچیدگی و فشار رقابتی شد (تینگ چی، کیلداف و گراگیا، 2009).
پپیشرفت در تولید، ارتباطات، اطلاعات و انتقال تکنولوژی به همراه تفکر بازار آزاد، باعث تحرک جغرافیایی خدمات و محصولات شدهاست (دیکن، 2003). همراه با آزاد شدن تجارت جهانی و بازارهای مالی، اقتصاد جهانی به هم پیوسته رو به فزونی پدیدار گشت و مرزهای بازار تعریف مجدد شد، به طوری که حرکت به سمت برون سپاری از نتایج بهوجود آمدن زنجیره تامین جهانی بوده است. پدیدار شدن رقابت در عرصه جهانی باعث بهوجود آمدن نوآوری تولید و چرخه عمر کمتر محصولات شده است.
با توسعه سریع فناوری اطلاعات در سالهای اخیر و كاربرد وسیع آن در مدیریت زنجیره تامین، بسیاری از فعالیتهای اساسی مدیریت زنجیره با روشهای جدید درحال انجام است. این دیدگاه که موفقیت یا شکست یک سازمان، در نهایت توسط زنجیره تامین آن مشخص میشود، بطور گستردهای مورد پذیرش قرار گرفتهاست (برای نمونه، چوپرا و میندل، 2001؛ لمبرت و کوپر، 2000؛ میسون-جونز، نیلور و تاویل، 2000). امروزه اکثر شرکتهای موفق نگاهشان به سمت طراحی زنجیره تامین مناسبی است که با استراتژی های رقابتی و محیط كسبوكار ایشان تطابق داشتهباشد، و این موضوع یکی از استراتژیهای مهم در دستیابی به جایگاه رقابتی پایا در بازار كاملاً رقابتی جهانی میباشد (فردندال و هیل، 2001؛ سیمچی-لوی و دیگران، 2003).
در فصل حاضر کلیات پژوهش ارائه شده است. در فصل دوم ادبیات و پیشینه پژوهش آمده است. در فصل سوم روش شناسی پژوهش تبیین شده است و در فصل چهار به بیان یافتههای این پژوهش پرداخته شده است. در نهایت، نتیجه گیری و پیشنهادات منتج از این پژوهش در فصل پنج ارائه شده است.
2-1- بیان مسئله و تبیین موضوع
هندفیلد و نیکولز (1999) بیان میکنند با توجه به چالشهای روز افزون در محیط رقابتی، آشکار است که شرکتهای موفق نه تنها بایستی بهتر از رقبای خود فعالیت نمایند، بلکه میبایست بهطور مداوم خود را با تغییرات وفق دهند (به نقل از تینگ چی و همکاران، 2009). در مواجهه با تغییرات اگر سازمان آمادگی لازم را برای پذیرش تغییرات از درون خود نداشتهباشد و در مقابل آن مقاومت نشاندهد، لاجرم به سمت نابودی خواهدرفت. باید اذعان داشت که پیچیدگی پدیده تغییر از آن جهت است که فرآیندی دینامیک بوده و از تعامل متقابل عوامل مختلف بهوجود میآید، و تمامی این عوامل و متغیرهای آن در رابطه علت و معلولی با یکدیگر، ساز و کاری بهوجود میآورند که درک و تحلیل آن را مشکل میسازد. از این رو تشخیص جهت مناسب تغییر، دشوار میگردد.
سازمانها تا زمانی که برای بقاء تلاش میکنند و خود را نیازمند حضور در عرصه ملی و جهانی میدانند، باید اصل بهبود مستمر[1] را سرلوحه فعالیت خود قرار دهند. این اصل حاصل نمیشود، مگراینکه زمینه دستیابی به آن با بهبود مدیریت عملکرد امکانپذیر شود. این بهبود را میتوان با گرفتن بازخورد لازم از محیط درونی و پیرامونی، تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدهای سازمان، مسئولیتپذیری و جلب رضایت مشتری و با ایجاد و بکارگیری سیستم ارزیابی عملکرد با الگوی متناسب، ایجاد کرد. لذا گرفتن بازخورد مناسب و به موقع از محیط پرتلاطم کسب و کار برای بهبود عملکرد شرکتها امری ضروری میباشد. محیط کسب و کار متشکل از هزاران نیرویی که در کوتاه مدت، فراتر از کنترل مدیریت است بوده و در نتیجه تهدید و همچنین فرصتهایی را برای شرکتها ایجاد میکند. بنابراین در انتخاب استراتژی های شرکت، از جمله انتخاب اولویتهای رقابتی، محیط نقش تعیین کنندهای دارد. همچنین امروزه اکثر شرکتهای موفق نگاهشان به سمت طراحی زنجیره تامین مناسبی است که با استراتژی های رقابتی و محیط كسبوكار ایشان تطابق داشتهباشد و این موضوع یکی از استراتژیهای مهم در دستیابی به جایگاه رقابتی پایا در بازار كاملاً رقابتی جهانی میباشد.
تغییرات برای هر شرکتی منحصر به فرد میباشد و شرکتها بایستی با توجه به این تغییرات منحصر به فرد، خود را با آن سازگار نمایند. جهت سازگار شدن با محیط، شرکتها مجبور به پذیرش ملاحظاتی در اتخاذ استراتژیها و ساختارهای درونی و بیرونی خود میباشند.از آنجا که تعداد شرکتهای قطعه ساز شهرکهای صنعتی استان سمنان قابل توجه میباشد، و از آنجا که ورود بی سابقه رقبای خارجی به این صنعت، رقابت را بیش از پیش شدیدتر کرده است طوری که تعدادی از این شرکت ها طبق آمار شرکت شهرک های صنعتی مجبور به تعطیلی شده اند، گرفتن بازخور از محیط و همسویی استراتژیک، میتواند عملکرد این شرکت ها را بهبود داده تا بتوانند برای خود مزیت رقابتی ایجاد کرده و به بقای خود ادامه دهند. بنابر این پژوهش در صدد آن است که تا با بررسی اثر مشخصه های محیطی کسب و کار؛ که تغییرات مداوم و رو به فزونی محیط جزئی از آن میباشد؛ بر ساختار ها؛ همانند ساختار زنجیره تامین؛ و استراتژی هایی که توسط شرکت ها انتخاب میشوند؛ همچون انتخاب اولویت های رقابتی؛ نشان دهد اگر این مولفه ها با یکدیگر رابطه داشته باشند و همسو باشند، عملکرد کسب و کار شرکت در سطح بالاتری خواهد بود و باعث بقای شرکتها خواهد شد. بعبارتی استفاده از استراتژی های شرکت های موفق و حتی مشابه دیگر، نمیتواند شرط لازم و کافی برای عملکرد بالا باشد بلکه انتخاب استراتژی های شرکت بایستی با توجه به خصیصه های محیطی همان شرکت صورت پذیرد.
3-1- ضرورت و اهمیت انجام تحقیق
در دو دهه 60 و 70 میلادی، سازمانها برای افزایش توان رقابتی خود تلاش میكردند تا با استانداردسازی و بهبود فرآیندهای داخلی خود محصولی با كیفیت بهتر و هزینه كمتر تولید كنند. در آن زمان تفكر غالب این بود كه مهندسی و طراحی قوی و نیز عملیات تولید منسجم و هماهنگ پیشنیاز دستیابی به خواستههای بازار و درنتیجه كسب سهم بیشتری از بازار است. به همین دلیل سازمانها تمام تلاش خود را بر افزایش كارایی معطوف میكردند. در دهه 80 میلادی با افزایش تنوع در الگوهای مورد انتظار مشتریان، سازمانها به طور فزایندهای به افزایش انعطاف پذیری در خطوط تولید و توسعه محصولات جدید برای ارضای نیازهای مشتریان علاقهمند شدند. در دهه 90 میلادی، به همراه بهبود در فرآیندهای تولید و بهكارگیری الگوهای مهندسی مجدد، مدیران بسیاری از صنایع دریافتند كه برای ادامه حضور در بازار، تنها بهبود فرآیندهای داخلی و انعطافپذیری در تواناییهای شرکت كافی نیست؛ بلكه تامینكنندگان قطعات و مواد نیز باید موادی با بهترین كیفیت و كمترین هزینه تولید كنند، و توزیعكنندگان محصولات نیز باید ارتباط نزدیكی با سیاستهای توسعه بازار تولیدكننده داشته باشند. با چنین نگرشی، رویكردهای زنجیره تامین و مدیریت آن، پا به عرصه وجود نهاد.
در سالهای گذشته مطالعات بسیاری روی همترازی بین ساختار زنجیره تامین و دیگر عوامل کلیدی، چه بهصورت مفهومی و چه بهصورت تجربی صورت گرفتهاست. قسمت عمده تحقیقات انجام شده پیرامون مدیریت زنجیره تامین، در خصوص عملیات خردهفروشی (برای نمونه، آبرناتی و دیگران، 1999؛ گراگیا و دیگران، 2001؛ هانتر و دیگران، 2002؛ کو، کینکید و براون، 2000)، استفاده از فناوریهای نوآورانه همانند فناوری اطلاعات، تجارت الکترونیک، مهندسی مجدد فرآیندها جهت افزایش سرعت و انعطاف زنجیره تامین (برای نمونه، بویر و مک درموت، 1999؛ فیشر، 1997؛ جوشی، کاتوریا و پورث، 2003) و سیستم پشتیبانی تصمیمگیری همانند شبیهساز تخصیص منابع و منطق فازی که قابلیت زنجیره تامین در تخصیص منابع را مدل نمودهاند (برای نمونه، آلتینوز، کیلداف و وینچستر، 2001) بودهاست. ضمنا تحقیقاتی نیز برای بیان رابطه بین ساختار سازمانی و محیط سازمان انجام شدهاست (برای نمونه، دس و برد، 1984؛ مینتزبرگ، 1979؛ رابینز و دیکنزو، 2004؛ اسمیت و ریس، 1999). هرچند پشتیبانی تئوری از مدل ارتباطی مشخصه های محیطی کسب و کار، اولویت رقابتی، ساختار زنجیره تامین و عملکرد كسبوكار شرکت انجام شده است، اما تحقیقی با بررسی جامع همه عوامل ذکر شده و نیز بررسی تجربی آن انجام نشدهاست؛ و این یک شکاف در تحقیقات صورت گرفته میباشد.
بنابراین پژوهش حاضر درصدد آن است تا با بررسی همه این عوامل در كنار یكدیگر، این شکاف را پر نماید. باتوجه به افزایش تغییرات محیطی در سالهای گذشته و تعطیلی تعدادی از شرکتهای جامعه مورد مطالعه به دلیل عدم توجه به محیط کسب و کار و نیاز مشتریان به مقوله هایی مانند کیفیت و هزینه در زمان کمتر، شرکتهای قطعه ساز خودرو در شرکت شهرکهای صنعتی سمنان جهت حفظ بقا و داشتن عملکرد بهتر نسبت به رقبای خود باید با یکسو کردن محیط کسب و کار، اولویتهای رقابتی و ساختار زنجیره تامین (همسویی استراتژیک) به عملکرد بهتری دست یابند.
4-1- کاربردهای تحقیق
نتایج و یافتههای این پژوهش هم در شرکتهای تولیدی و هم در سازمانها میتواند کاربرد داشتهباشد. با شناخت اینکه همترازی بین مشخصههای محیطی كسبوكار، اولویتهای رقابتی و ساختار زنجیره تامین در عملکرد تاثیر دارد، شرکتها به سوی انتخاب ساختار زنجیره تامین و اولویتهای رقابتی خود با توجه به محیط كسبوكار منحصر به فردشان میروند تا هم بتوانند در محیط رقابتی بقا داشته باشند و هم عملکردشان را بهبود بخشند.
[1] Continuous improvement