“
۲-۳-۷-۴- سرمایه فکری- اسکاندیانویگیتور[۸۰]
سرمایه فکری مفهومی است که توسط دست اندرکاران سازمانی خلق شد و به سرعت در دهه ۱۹۹۰ با استقبال فراوانی مواجه شد. شرکت اسکاندیا که بزرگترین شرکت بیمه در سوئد است، لیف ادوینسون را به سمت مدیر سرمایه فکری شرکت منصوب کرد. ادوینسون یک مدل گزارش دهی کلی و پویا را با نام جهت یاب (نویگیتور) طراحی کرد. طبق مدل اسکاندیا، سرمایه فکری در دو حوزه سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری طبقه بندی شد (edvinson&Malone.1997). سرمایه انسانی عبارت از شایستگی کارکنان، توانایی روابط میان فردی و ارزشهای کارکنان است. همچنین، سرمایه ساختاری عبارت است از آنچه که در سازمان باقی می ماند پس از اینکه کارکنان به خانه های شان باز میگردند از قبیل نام های تجاری، حق ثبت، فرایندها، ساختار و مفاهیم سازمانی. این طبقه بندی از سرمایه فکری با نام درخست تمایز در شکل (۲-۳) توضیح داده شده است (roos et al, 1997:413-426).
در مجموع، طرح ارزش اسکاندیا حاوی جنبههای مالی و غیر مالی است که ارزش بازاری شرکت را برآورد میکند. این مدل فراهم کننده یک طبقه بندی برای اندازه گیری دارایی های ناملموس است و به شرکتهای دیگر جرئت میدهد که به آنسوی عوامل مالی سنتی برای اندازه گیری ارزش واقعی شان بنگرند. مدل اسکاندیا در تشخیص نقش سرمایه مشتری برای ایجاد ارزش یک شرکت مؤثر است. طرح اسکاندیا همچنین عوامل ساختار سازمانی و فراین دها را که در گذشته از آن ها غفلت شده بود، تحت پوشش قرار میدهد. (bontis,2000:85-100).
با این وجود، از آنجایی که جهت یاب اسکاندیا برای انعکاس ارزش پولی سرمایه فکری یک شرکت به ترازنامه متکی است، بسیاری از عناصر سرمایه فکری مثل فرهنگ سازمانی، یادگیری سازمان و خلاقیت کارکنان، که نقش های مهمی در ایجاد ارزش ایفاء میکنند، را نادیده میگیرد. به علاوه، در میان ۱۰۰ شاخص توصیه شده در مدل اسکاندیا ممکن است مفروضات اشتباهی وجود داشته باشند. برای مثال، کارکنانی که در پشت میزهای کارشان در مقابل رایانه نشسته اند، ضرورتاً به این معنی نیست که آن ها در حال ایجاد دانش برای کسب مزیت رقابتی هستند. بنابرین، متغیرهای سرمایه ساختاری اسکاندیا، نظیر تعداد دارندگان رایانه میتواند مورد انتقاد قرار گیرند (husman& Goodman, 1999). بدین ترتیب، جهت یاب اسکاندیا نیاز به ساده سازی و اصلاح دارد.
شکل۲- ۳: درخت تمایز ارزش، منبع: (roos et al,1997:413-426)
با این وجود، همه روش های اندازه گیری سرمایه فکری فوق تا حد زیادی در اندازه گیری سرمایه فکری از نقطه نظرات مختلف سهم داشته اند. اما، متأسفانه ابزارهای اندازه گیری و ارزشیابی سرمایه فکری باروند کندی توسعه پیدا کردهاند. هر یک از این ابزارها دارای ویژگی ها، نقاط قوت و ضعف خاص خود هستند که در جدول (۲-۸) به صورت مختصر به آن ها اشاره شده است. به طور کلی، مطالعات گذشته تأکید زیادی بر مقیاس های مالی برای اندازه گیری داشته اند، که مفهوم موردنظر سرمایه فکری را منتقل نمی کردند. بنابرین، با توجه به ماهیت ناملموس سرمایه فکری، آن نمی تواند با متغیرهای اقتصادی اندازه گیری شود. در نتیجه، شاید هرگز فرمولی برای محاسبه آن وجود نداشته باشد (bontis,1998:63-76).
جدول۲- ۷: مقایسه مدلهای اندازه گیری سرمایه فکری منبع : (bontis et al, 1998:63-76).
ابزار منطق اصلی مزایا معایب حسابداری منابع انسانی ارزش سرمایه انسانی مطابق اصطلاحات مالی بایستی در ترازنامه یک قلم سرمایه محسوب می شود، نه یک قلم هزینه در صورتحساب درآمدها. محاسبه با اصطلاحات مالی؛ استفاده داخلی وسیع در صنایع خدماتی خاص. ذهنی است؛ مفروضات بسیار زیاد. ارزش افزوده اقتصادی هدف یک شرکت حداکثر کردن ارزش سهامداران و نیز حداکثر ساختن استفاده مؤثر از سرمایه است. این بایستی در هر تصمیم، در همه سطوح شرکت منعکس شود. با قیمت سهام به خوبی همبستگی دارد؛ با بودجه بندی، برنامه ریزی مالی، هدف گذاری و جبران خدمات تشویقی ارتباط دارد. رویه های تعدیل پیچیده؛ دارایی های خالص در برابر ارزش بازاری دارایی ها؛ قدرت تبیینی ضعیفی دارد؛ پذیرش یک ساختار نظارتی تنها به نفع سهامداران. ارزش افزوده اقتصادی هدف یک شرکت حداکثر کردن ارزش سهامداران و نیز حداکثر ساختن استفاده مؤثر از سرمایه است. این بایستی در هر تصمیم، در همه سطوح شرکت منعکس شود. با قیمت سهام به خوبی همبستگی دارد؛ با بودجه بندی، برنامه ریزی مالی، هدف گذاری و جبران خدمات تشویقی ارتباط دارد. رویه های تعدیل پیچیده؛ دارایی های خالص در برابر ارزش بازاری دارایی ها؛ قدرت تبیینی ضعیفی دارد؛ پذیرش یک ساختار نظارتی تنها به نفع سهامداران. کارت امتیازدهی متوازن شرکتها به سیستمی از شاخص های درونی و بیرونی (هدایتی و تأخیری نیاز دارند. منطق قوی؛ همبستگی روشن بین شاخص ها و عملکرد مالی ادبیات توسعه یافته و سازگار. خشک؛ توجه نامناسب به دارایی های انسانی و فرایندهای ایجاد دانش؛ ایستا و غیرپویا؛ عدم امکان مقایسه بیرونی. سرمایه فکری بخش زیادی از ارزش افزایی یک شرکت ناشی از منابع ناملموس است، و بنابرین این منابع باید مثل منابع فیزیکی پی گیری شوند. انعطاف پذیر؛ مدل پویا؛ تا حدی امکان مقایسه بیرونی؛
قابل کاربرد برای شرکتهای دولتی(غیرانتقاعی)
ادبیات پیچیده/ مبهم؛ توسعه شاخص های کمی هنوز در مراحل اولیه است؛
تمرکز بسیار زیاد بر ذخایر، به عوض جریانها.
۲-۳-۸-فرق بین سرمایه فکری با مدیریت دانش و مدیریت نامشهودها:
دردنیای جدید امروزی، دانش به عنوان یک مزیت رقابتی محسوب می شود و در بین عوامل تولید، یکی از مهمترین عوامل تولید است که میبایستی هدایت و مدیریت شود. دانش یکی از مهمترین اجزای نامشهودهاست که در مکانیزم ها و فرآیندهای سازمانی به کار گرفته می شود و نوآوری را ممکن میسازد و اندازه گیری دانش و سایر دارایی های نامشهود در این فرآیندهای سازمانی از اهمیت بالایی برخوردار است. بنابرین ما باید اطلاعاتی درباره تمایز بین دارایی های نامشهود و سرمایه فکری و غیره داشته باشیم. (Sunchee etal.2000).
اغلب واژه سرمایه فکری با دارایی های نامشهود مترادف فرض می شود اما بر طبق تعاریف ارائه شده توسط سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، بین این دو مفهوم تمایزی وجود دارد که به این صورت است که سرمایه فکری مجموعه ی فرعی یا زیر مجموعه ی از داراییهای نامشهود کسب و کارها است و نه یکسان با دارایی های نامشهود.
“