با هرچه پویاتر شدن محیط و به متعاقب آن هرچه سختتر شدن پیش بینی آن، اهمیت در اختیار داشتن نیروی انسانی زبده و ماهر برای سازمان و البته متناسب با نیازهای آن پررنگ تر میگردد. بروز بحران اقتصادی اخیر که دامنگیر تمامی کشورهای جهان شده است، بر نامطمئنتر نمودن محیط نقش داشته است. سازمانها باید در حین جذب نیروی مورد نظر بر متناسب بودن استعدادها با نیاز سازمان و و ماهر بودن آنها تلاش کنند؛ همچنین میبایست در بین افراد سازمانی تعهد و وفاداری ایجاد کنند.
برندسازی کارفرما یک استراتژی نوین در راستای جذب استعدادهای متناسب و هرچه ماهرتر در سازمان و همچنین ایجاد تعهد در سازمان است. در فرهنگ لغت آکسفورد، واژه کارفرما به عنوان یک سازمان یا فردی که افرادی را برای کار استخدام میکند، معرفی شده است. در اینجا مراد سازمان است. بنابر تعریف جامعهی بازاریابی امریکا، برند عبارت است از «یک نام، یک عبارت، یک علامت(از قبل شناخته شده یا تازه ابداع شده)، یک طرح ویا ترکیبی از اینهاست». برند کارفرما هویت خود را از دو بُعد منابع انسانی و بازاریابی میگیرد. در بازاریابی، برند برای تفکیک سازمانها و محصولاتشان مستعمل است. وقتی این واژه به منابع انسانی مربوط میشود علاوه بر تفکیک سازمانها و محصولاتشان از هم، شرایط و جنبههای کاری آنها را نیز تفکیک میکند. در واقع همانگونه که برند مشتری(دیدگاه بازاریابی محض) برای مشخص کردن کالا و خدمات یک سازمان است، برند کارفرما(دیدگاه بازاریابی-منابع انسانی) نیز برای مشخص کردن جذابیتهای کاری یک سازمان است. برند کارفرمای محبوب، شعار «یک جای عالی برای کارکردن» را در ذهن کارکنان فعلی، کارکنان بالقوه، مشتریان و در ذهن سایر ذینفعان کارفرما شکل میدهد(گرونِوالدر، 2007: 2). منظور از کارکنان بالقوه افرادی است که شاید روزی به کار برای سازمان علاقهمند شوند. مانند افرادی که اینک دانشجو هستند.
موراکو و آنکلز(2008) برند سازی کارفرما را «به مجموعه تلاشهای سازمان برای ارتباط برقرار کردن با کارکنان فعلی و بالقوه میداند تا آن سازمان را جای خوبی برای کارکردن بدانند». دیویس(2008) نیز برندسازی کارفرما را مجموعهای از ویژگیهایی میداند که از جانب کارکنان بالقوه و فعلی نسبت به سازمان به عنوان کارفرما ادراک میشود. نکتهای که در تعریف مفهوم برند کارفرما به چشم میخورد ارزش داده شده به کارکنان فعلی و کارکنان بالقوه است که با تصویر، هویت و فرهنگ سازمانی آمیخته است و از آن به عنوان یک استراتژی بلند مدت یاد میشود(بارو و موزلی، 2005). در واقع هدف از برندسازی کارفرما جذب و حفظ استعدادهای مناسب است و در این راستا
سازمانها باید شرایط جذابتر خود را ارائه دهند. از برندسازی کارفرما به عنوان یک استراتژی بلند مدت یاد میشود.
از بحث بالا استنباط میشود که برندسازی کارفرما دارای نگاه درون و برون سازمانی است. مطابق نگاه برون سازمانی، کوشش بیشتر و تمرکز منسجمتر بر جذب استعدادهای متناسب و هرچه ماهرتر است؛ به این صورت که یک سازمان به عنوان کارفرما، جامعهی افراد آماده به کار(کارکنان بالقوه) را بشناسد و با خواستهها و انتظارات آنها از یک کارفرمای دلخواه آشنا شود. مطابق نگاه درون سازمانی، سازمانها بیشتر بر شناسایی انتظارات و خواستههای افراد سازمان کوشش میکنند. پس از تجزیه و تحلیلهای درون و برون سازمانی الگویی به نام ارزش پیشنهادی کارفرما ارائه میشود. مطابق این الگو آن ویژگیهایی از کارفرما که طبق بررسیها جذاب مینماید به کارکنان فعلی و کارکنان بالقوه ارائه میگردد. هدف این است که در کارکنان فعلی حس وفاداری و تعهد و در کارکنان بالقوه ادراک مثبت درمورد شرایط کاری آنجا ایجاد شود. برندسازی کارفرما همانطور که اشاره شد طی نگاه برون و درون سازمانی الگویی تحت عنوان ارزش پیشنهادی به ذینفعان عرضه میکند. گرچه مهمترین این ذینفعان کارکنان بالقوه و فعلی میباشد ولی از اهمیت ذینفعان دیگر سازمان نمیکاهد. در این پژوهش تأثیر کارکنان بالقوه بر ایجاد ارزش پیشنهادی کارفرما مورد بحث قرار گرفت.
1-2. اهمیت موضوع
بحث کمبود استعدادها در تمام دنیا مطرح است و پژوهشگران زیادی برای جذب متقاضیان بااستعداد استراتژیهایی مطرح کردهاند. اکثر این استراتژیها کوتاه مدت و برای موقعیت شغلی جدیدی در سازمان تهیه شدهاند(کاپور،2010). وقتی هفتاد درصد ارزش یک شرکت از داشتههای نامحسوس آن است و کمبود مهارت در تمام دنیا بحث برانگیز شده است؛ در چنین شرایطی معروف بودن به عنوان یک کارفرمای جذاب، یک مزیت رقابتی محسوب میشود(یونیورسوم،2011). در دنیای امروز با افزایش مشاغل دانشی، کمبود متقاضیان کار بااستعداد، تنوع نیروی کار، و مشکلات در جذب و حفظ استعدادهای مورد نیاز روبرو هستیم(پلویهارت، 2006). از اینرو انتخاب و جذب متقاضیان مناسب به عنوان کلیدی برای موفقیت سازمان در آینده محسوب میشود. روزگاری فرا میرسد که رقابت برای جذب کارکنان بااستعداد به اندازه رقابت برای مشتری، شدید و آزمندانه شود(برتون و دیگران، 2005) پس سازمانها باید برای تبدیل شدن به یک کارفرمای جذاب تلاش کنند. اسکالیون و کالینگز(2011: 74) جنگ برای استعدادها را به عنوان موضوعی مطرح میکنند که ذهن مدیران ارشد سازمانها در سراسر جهان را مشغول کرده است. کالینز(2011) عنوان میکند در جهان بر سر کارکنان بااستعداد جنگ وجود دارد.
با این اوصاف روزگار رقابت شدید و آزمندانه برای کارکنان بااستعداد فرا رسیده است. در این راستا محققین، برندسازی کارفرما را به عنوان یک استراتژی بلند مدت برای جذب کارکنان بااستعداد معرفی کردهاند(مانند: باکانائوسکینه و دیگران، 2011؛ کاپور، 2010؛ توزونر و یوکسل، 2009؛ روی، 2008؛ برتون و دیگران، 2005؛ بارو و موزلی، 2005؛ ویلکاک، 2005). این واژه اولین بار در اواخر قرن بیستم در بریتانیا و امریکا استفاده شد و از ادغام اصول بازاریابی و مدیریت منابع انسانی حاصل گشت(باکانائوسکینه و دیگران، 2011). به نظر میرسد اولین کسانی که برندسازی کارفرما را بررسی کردند امبلر و بارو(1996) باشند.
در برندسازی کارفرما هدف، جذب و حفظ استعدادها است. عدم توجه به برندسازی کارفرما میتواند باعث ازدیاد نیروی کار نامتناسب در سازمانها و در نتیجه ایجاد مشکل در امور داخلی سازمان شود. با این حال برندسازی کارفرما در ادبیات این حوزه به طور جامع توضیح داده نشده است.
سازمانها به عنوان کارفرما ویژگیها و شرایط کاری مناسب و جذابتر خود را برای ارائه به نیروی کار بالقوه انتخاب میکنند. این ویژگیها و شرایط کاری جذابتر ارزش پیشنهادی کارفرما نام دارد. ارزش پیشنهادی کارفرما باید به کارکنان بالقوه ارائه شود تا سازمان به عنوان کارفرما در نظر آنان جذاب به نظر آید. دراین راستا استراتژی برندسازی کارفرما قصد دارد به سازمانها کمک کند تا به این نکته پی ببرند که کدام شرایطشان برای ارائه به کارکنان بالقوه مناسبتر است. در این پژوهش نخبگان دانشجویی به عنوان کارکنان بالقوه در نظر گرفته شدند. تابه حال مطالعات معدودی جهت شناسایی ویژگیهای مطلوب برای ارائه ارزش پیشنهادی کارفرما از نگاه کارکنان بالقوه انجام شده است.
1-3. بیان مسأله
در واقع در این پژوهش برای ارزش پیشنهادی کارفرما مدلی طراحی شد. کوشش این پژوهش کمک به سازمانها در ارائه ارزش پیشنهادی مناسبتر بود. به این صورت که ویژگیهای مطلوب در ارزش پیشنهادی کارفرما از دید کارکنان بالقوه شناسایی میشود. سازمانها به عنوان کارفرما میتوانند شرایط کاری خود را با توجه به این ویژگیهای مطلوب شناسایی شده مطالعه و درک کنند و از این طریق ارزش پیشنهادی خود را تعریف کنند. سازمانها با روشهای بازاریابی، ارزش پیشنهادی را به کارکنان بالقوه عرضه میکنند. در این پژوهش روشهای مطلوب از نظر نخبگان دانشجویی که مایلاند بدان طریق با سازمان آشنا شوند شناسایی گشت. روشهای مطلوب میتواند یک یا چند از این موارد باشد: استفاده سازمانها از اینترنت برای معرفی خود، تبلیغات سازمانها در صدا و سیما، تبلیغات در روزنامهها و مجلات،و توصیه دوستان و آشنایان. همچنین سعی بر طبقهبندی کارکنان بالقوه(نخبگان دانشجویی) در بیان ویژگیهای مطلوب از کارفرما، با توجه به متغیرهای رشتهی تحصیلی، وضعیت تأهل، میزان درآمد خود و میزان درآمد خانواده گردید.
بطور خلاصه این پژوهش سعی نمود به سازمانها(کارفرما) در ارائه ارزش پیشنهادی مناسبتر کمک کند با این هدف که سازمانها(به عنوان کارفرما) بتوانند ارزش پیشنهادی خود را مناسبتر تهیه کنند. در این پژوهش کارکنان بالقوه شامل نخبگان دانشجویی بودند. روشهای مطلوبی که نخبگان دانشجویی مطابق آن مایل به آشنا شدن با سازمان هستند شناسایی گردید. همچنین بر تعیین تفاوتهای احتمالی میان نخبگان دانشجویی در ویژگیهای رشتهی تحصیلی، وضعیت تأهل، میزان درآمد خانواده، و سن کوشش شد. در پایان نیز توصیههای سیاسی برای مدیران سازمانها، محدودیتهای تحقیق، پیشنهادات برای تحقیقات آتی و پیشنهادات برای سیاستگذاریهای کلان ارائه گردید.
[1] Oxford English Dictionary
[2] Employer
[3] American Marketing Association
[4] Brand
[5] از این جمله به عنوان توصیف برند کارفرما در ادبیات این حوزه بسیار استفاده شده است(A Great Place to Work)
[6] Grunewalder
[7] Moroko and Uncles
[8] Davies
[9] Barrow and Mosley
[10] Kapoor
[11] Universum. from http://www.universumglobal.com
[12] Ployhart
[13] Berthon
[14] Scullion and Collings
[15] Collins. from http://www.eandt.theiet.org
[16] Bakanauskiene
[17] Kapoor
[18] Tuzuner and Yuksel
[19] Roy
[20] Barrow and Mosley
[21] Wilcock
[22] Bakanauskiene
[23] Ambler and Barrow
[24] Employer Value Proposition