مفهوم “خود”[1] در بردارنده بخش مهمی از تجربه ها و روابط ما از جهان است. این مفهوم نقش اساسی در حوزه رفتار ما ایفا کرده و موجب یکپارچگی و وحدت کنش های ما می شود. ویلیام جیمز[2] اولین کسی بود که درباره مفهوم خود بحث کرد. او مفهوم خود عینی[3] را گسترش داد و در تعریف آن گفت مجموع تمام چیزهایی است که یک فرد متعلق به خود می داند ولی این بخش را به چند زیر مجموعه
تقسیم کرد که مهم ترین آن ها “خود مادی[4]”، “خود اجتماعی[5]” و “خود معنوی[6]” هستند. جیمز خود جسمانی و خود به عنوان مالک را جزء خود مادی قرار داد و بخش ضروری برای سایر جنبه های خود محسوب می شود. در مرتبه بالا “خود اجتماعی” قرار دارد که محتوی آن بیشتر در ارتباط با دیگران است و در بالاترین سطح “خود روانی” قرار دارد (سدیسگیدز[7] و اسپنسر،[8]2007).
به جرات می توان گفت نگاه ویلیام جیمز به مفهوم خود پس از گذشت یکصد سال هنوز کامل ترین تعریف است زیرا او خود را از دو بعد مفعولی و فاعلی تعریف کرده است (دامون[9] و هارت،[10] 1990). بنابرآنچه درباره مفهوم “خود” گفته شد، بدن عنصری بنیادی از حس فرد نسبت به خودش را تشکیل می دهد. برای مثال، نوزادان از طریق تجربه روابط خاص بین دستورهای حرکتی و حرکات بدنشان یاد می گیرند که چیزی جدای از دنیای اطراف خودشان هستند. این فرآیند پایه و رشد مفاهیم روانی پیچیده تر مانند “خود” است (بروئر،1992؛[11] به نقل از قاسمی، 1388). پس احساسی که افراد درباره بدن خود دارند می تواند بر هیجان ها، افکار و روابط آن ها با دیگران تاثیر بگذارد. اگر تصور افراد در مورد بدن خود مناسب باشد، با بالا رفتن سن از خود راضی تر خواهند بود و از سلامت روانی بالاتری برخوردار می شوند. (هوانگ[12]،1996) بنابراین نارضایتی بدنی با تعدادی از نتایج روانی منفی مرتبط می باشد، پس اهمیت فهم نتایج روانی منفی، و پروسه ای که زنان به نارضایتی بدنی می رسند برجسته
می باشد(نل[13] و فردریکسون[14]،1998).
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است