یکی از مهمترین بحثهای مدیریت یک واحد انتفاعی، مدیریت سرمایه در گردش آن واحد انتفاعی است که نقش قابل توجهی در رشد و بقای واحد انتفاعی ایفا میکند (رهنمای رودپشتی کیائی1387، 4). مدیریت سرمایه در گردش یکی از کارکردهای اصلی مدیریت مالی شرکت ها می باشد که نشان دهنده ی توانایی شرکت در رابطه با انجام تعهدات کوتاه مدت میباشد. امروزه مدیریت سرمایه در گردش، که همان مدیریت برمنابع و مصارف جاری جهت حداکثر سازی ثروت سهام داران است، به عنوان بخشی ازوظیفه مدیریت مالی دارای اهمیت ویژه میباشد (محمدزاده و نوفرستی 1388، 136).
اهمیت روزافزون سرمایه در گردش در تداوم فعالیت های واحدهای تجاری موجب شده است که راهبردهای مختلفی برای مدیریت سرمایه در گردش در نظر قرار گیرد. واحدهای انتفاعی با به کارگیری راهبردهای گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش، می توانند میزان
نقدینگی شرکت را تحت تاثیر قرار دهند. هر یک از راهبردهای مختلف دارای میزان ریسک و بازده متفاوتند. مدیران مالی شرکت ها نیز با توجه به شرایط حاکم بر وضعیت شرکت و همچنین با توجه به ویژگیهای شخصیتی و فردی خود، از بین راهبردهای «جسورانه» یا خطرپذیر و یا راهبردهای «محافظه کارانه» یا خطرگریز و یا ترکیبی از این دو یک راهبرد را انتخاب می کنند )نیکومرام و همکاران 1386، 17). در واقع تصمیم های مربوط به سرمایه ی در گردش، جزئی از تصمیم های سرمایه گذاری و تأمین مالی است و هدف آن تصمیم گیری در مورد دارایی های جاری همراه با بدهی های جاری است که قسمت فوقانی ترازنامه را تشکیل می دهند (اعرابی و عابدی 1390، 5).
به عبارت دیگر، شرکت ها نیاز به استراتژی های مدیریت سرمایه در گردش برای فراهم کردن نیازهای عملیاتی روزانه مانند پرداخت حقوق و دستمزد، و طلب طلبکاران دارند (آپوهامی[1] 2008، 8). همچنین، استراتژی سرمایه در گردش یک شرکت به پرداخت مالیات و سود سهام سرمایه گذاران و اطمینان از تداوم فعالیت دراز مدت کمک میکند. اگر یک شرکت قادر به تامین مستمرنیازمندیهای سرمایه در گردش خود نباشد، سپس آن شرکت ممکن است مجبور به از دست دادن فرصت های رشد جذاب شود(پاداچی[2] 2006، 10). استراتژیهای مدیریت سرمایه در گردش برای دستیابی به سودآوری به عنوان نخستین هدف شرکت مورد نیاز هستند (فالوپ و آجیلر[3]2009، 73).
سرمایه در گردش یک پدیده مدیریتی است که یک شرکت را قادر می سازد تا شکاف بین دارایی های کوتاه مدت و بدهی های کوتاه مدت را پیدا کند (نظیر و افزا[4] 2009، 19). بنابراین، عناصر سرمایه در گردش یک شرکت که نیاز به توجه روزانه مدیریت دارند شامل: وجوه نقد، حساب های دریافتنی، اوراق بهادار قابل معامله، موجودی ها، حساب های پرداختنی معوق، اسناد پرداختنی کوتاه مدت و تعهدات می باشند (اپتو[5] 2012، 3).
یك معیار رایج برای سنجش مدیریت سرمایه در گردش چرخه تبدیل نقد،فاصله زمانی بین انجام هزینه برای خرید مواد اولیه و وصول مبالغ كالاهای فروش رفته، است. هر چه این فاصله زمانی طولانی تر باشد، سرمایه گذاری بیشتری در سرمایه در گردش انجام شده است. چرخه ی نقدی طولانی ممكن است سودآوری را افزایش دهد زیرا منجر به افزایش فروش گردد. با این وجود، اگر هزینه های سرمایه گذاری بیشتر در سرمایه در گردش از منافع حاصل از نگهداری موجودی بیشتریا اعطای اعتبار تجاری بیشتر به مشتریان فراتر باشد، سودآوری واحد تجاری ممكن است با افزایش چرخه ی نقدی كاهش یابد (یعقوب نژاد و همکاران 1389، 121). به هر حال، کل فروش خالص شرکت بلافاصله قابل تبدیل به وجه نقد نمی باشد. تاخیر زمانی بین فروشها و دریافت وجه نقد با ایجاد حساب دریافتنی کنترل می شود. دوره مالی (مدت زمان بین مراحل خرید یک کالا، فروش آن و تبدیل حسابهای دریافتنی به وجه نقد را می گویند) یک شرکت میتواند هفته ها یا ماهها به طول بیانجامد. در طول دوره مالی، یک شرکت نیاز به سیاست های قوی مدیریت سرمایه در گردش برای ادامه فعالیت های عملیاتی فروش محصولات و یا ارائه خدمات خود دارد. یک شرکت با یک استراتژی ضعیف سرمایه در گردش امکان ندارد، در رقابت با سایر شرکت ها برتری داشته باشد (فیلبک[6] و همکاران 2007، 3). بنابراین، هنگامی شرکت باید سودآوری خود را در شرایط متغییر جهانی ادامه دهد، نقش مدیریت موثر سرمایه در گردش مهم تر از همیشه است (اپتو 2012، 2).
فالوپ و آجیلر (2009) با اشاره به حرکت نزولی سیاست متهورانه تامین مالی سرمایه در گردش، استدلال می کنند این حرکت می تواند عدم اطمینان (خطر) برای یک شرکت جهت رسیدن به سودآوری ایجاد کنند (فالوپ و آجیلر 2009، 21). خطر نظارت نادرست بر اجزای سرمایه در گردش و تامین وجوه ناکافی می تواند منجر به ضرر و زیان کسب و کار شود. برای مثال، موجودی ها ممکن است توسط مشتریان و کارمندان به سرقت روند. هنگامی که این اتفاق می افتد، شرکت ها بدلیل هزینه های عملیاتی بالا با کاهش سود آوری روبرو می شوند (اپتو 2012، 4). همچنین، نظیر و افزا (2009) استدلال کردند که سیاست متهورانه سرمایه گذاری شرکت ها زمانی وجود دارد، که نسبت دارایی های جاری به کل داراییها کم است (نظیر و افزا 2009، 19). این استدلال به این معنی است سطح پایین دارایی های سرمایه در گردش اتلاف منابع، حذف موجودی ناشی از تقاضای غیر منتظره، ذخیره موجودی کالای بیهوده را کاهش می دهد. همچنین این کار کاهش گردش حسابهای دریافتنی، و در نهایت افزایش سود شرکت را به همراه دارد (اپتو 2012، 5).
این پژوهش سعی در بررسی وشناخت تاثیر سیاست متهورانه مدیریت سرمایه در گردش در بین شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران (بین سالهای 1383 تا 1390) با توجه به شرایط اقتصادی کشور دارد.