برخی از بیماران اظهار میدارند علت اصلی انجام اجبارها فقط اجتناب از اضطرابهای شدید و حمله های وحشتزدگی است که در صورت انجام ندادن چنین اعمالی (اجبارها) گرفتارش میشوند. اجتناب ممکن است بسیار شدید باشد. برای مثال بیمار از لمس کردن اشیایی که دیگران به آن ها دست زدهاند پرهیز میکند از جمله: به دستگیره درها دست نمیزند، از تلفن و دستشوییهای عمومی استفاده نمیکند، روی صندلیهایی که کسی روی آن ها نشسته بوده نمینشیند، اگر هم مجبور باشند این کارها را انجام دهند، پارچه، حوله، و یا روزنامه روی آن ها میاندازد و یا روی لبه آن ها مینشیند. در موارد بسیار حاد بیمار از همه جا و همه چیز به استثنای خانه خودش اجتناب میکند. همچنین معمولاً روی دستهای بسیاری از بیماران مبتلا به وسواس شستشو، نشانه های آشکار شستنهای مکرر و افراطی مشاهده می شود. این گونه شستنهای مکرر موجب از بین رفتن چربی طبیعی پوست شده و غالباً دستهای آن ها (به ویژه در لای انگشتان) دچار خشکی میشوند (داسیلوا و راچمن، ۱۳۸۵). گفتنی است که در کشور ما با توجه به بافت مذهبی آن زیرگونهای از وسواس شستشو به نام”نجاست“ نیز وجود دارد. این زیرگونه وسواس شستشو در کشور ما با آن که میزان شیوع بالایی دارد به طور جدی مورد بررسی قرار نگرفته است (اندرز، صاحبی و طباطبایی، ۱۳۸۴).
۲-۲-۲٫ وارسی
یکی دیگر از الگوهای شایع اختلال وسواسی- اجباری، وارسی میباشد. این بیماران گرفتار نگرانی مداوم درباره وقوع یک حادثه بد هستند. حادثهای که در اثر غفلت یا کوتاه آن ها در وارسی کامل رخ میدهد (جنایک، بائر و مینیچیلو[۵۸]، ۱۹۹۸). در واقع تشریفات وارسی با هدف جلوگیری از فاجعههای خاص مانند دزدی، آتشسوزی، آسیب به شخص، خجالت اجتماعی و طرد شدن طراحی شدهاند (رجبی، ۱۳۸۶). الگو و نمونه رفتارهای این افراد این است که به دفعات مکرر چیزهایی از قبیل شیرگاز، اجاق گاز، وسایل برقی، کلیدهای برق، قفلها، دریچهها، کمدها، گنجهها، کشوها، پوشهها و پرونده ها را وارسی میکنند. بسیاری از آنان تعداد زیادی از این قبیل اشیاء برای وارسی کردن دارند. وارسی و بازبینی کردن با وسواس توام است و همراه با شککردن ظاهر میشود. برای مثال: «شیر گاز را بستهام» یا «اجاق گاز روشن مانده» یا «درها را قفل نکردم» و فکرهایی از این قبیل. این شک و تردیدها و نگرانیها همچنان وجود آنان را فرا میگیرد تا اینکه موفق به انجام وارسی و بازبینیهای مکرر شوند. در نظر آنان یکبار وارسی کافی نیست، بلکه باید به دفعات مکرر این کار را انجام دهند (چه بسا که تعداد این دفعات، ثابت و معین است) اما با وجود تکرارها، بعضی از بیماران همچنان احساس عدم رضایت دارند. معمولاً وارسی کردن وقتگیر است و اگر توجه دیگران جلب شود آشفته کننده است، و مانع کار و فعالیت فرد میشود (داسیلوا و راچمن، ۱۳۸۵).
وارسی همچنین میتواند در پاسخ به ترس از آلودگی هم صورت گیرد؛ مثلاً در مورد بیماری که سر دختر خود را برای پیدا کردن شپش وارسی میکرد. تشریفات مکرر میتواند شبیه افکار خرافی گردد که در آن اعمال معمولی (عبور از آستانه در، لمس چیزی، نشستن و بلند شدن، گره زدن بند کفش و غیره) جهت جلوگیری از یک فاجعه تخیلی (مثلاً مرگ شخص مورد علاقه در تصادف، زندانی شدن و…) صورت میگیرد (استکتی[۵۹]، ۱۳۷۶).
اکثریت وارسیکننده ها میکوشند خاطر جمع شوند که علتی جهت آسیب به خود و دیگران برجا نگذاشته باشند. ترس آنان این است که وارسی نکردنهای دقیق که احساس میکنند باید انجام دهند، ممکن است بدبختی عظیمی را موجب شوند. در بعضی موارد فاجعههایی که موجب ترس میشوند نامربوط به موضوع وسواس بوده و با رفتار فرد هیچ پیوندی ندارد. در حالیکه بسیاری از کسانی که مبتلا به وسواس وارسی کردن هستند نگران اموری از قبیل قفل کردن در و یا بستن شیرگاز هستند که بسیاری از مردم عادی هم (نه به این شدت) آن ها را وارسی میکنند. بعضی از آنان نگران اموری هستند که کمتر مورد توجه دیگران قرار میگیرد. این بیماران دارای احساس مسئولیت شدید هستند و احساس میکنند که بر عهده آنهاست که از وقوع هر گونه لغزش و خطا، یا بدبختی و بلاء جلوگیری کنند و بنابرین برای اجتناب از آن ناملایمات میباید به وارسیها و تشریفات بازبینی دست بزنند (داسیلوا و راچمن، ۱۳۸۵).
۲-۲-۳٫ وسواس فکری خالص
سومین الگوی شایع افراد وسواسی، افکار مزاحم بدون اجبار است. این افکار وسواسی معمولاً افکار تکراری از نوع عمل جنسی یا پرخاشگرانه است که بیمار آن ها را قابل سرزنش میداند (سادوک و سادوک، ۱۳۸۶). حدود ۲۰-۲۵ درصد بیماران OCD وسواس ناراحت کنندهای را بدون تشریفات اجباری آشکار گزارش میکنند. زیرمجموعه وسواس فکری خالص از OCD با حضور وسواس در غیاب رفتار اجباری کاهنده اضطراب سنتی مشخص میشود. وسواسها ممکن است مذهبی/ کفرآمیز، خشونت/ پرخاشگری، و یا ماهیت جنسی داشته باشد، و اگر چه در برخی از موارد وسواسها ممکن است با اجبارها توام اتفاق بیفتند اما برای اشخاصی با زیرمجموعه وسواس فکری خالص هیچ ارتباطی با رفتار اجباری آشکار وجود ندارد (آبراهاموویچ، مککی و تیلور[۶۰]، ۲۰۰۸). در این بیماران خصوصیت کلی اختلال وسواس رویدادهایی سراسر ذهنی است که هیچ گونه تشریفات اجباری آشکاری ندارند. برخی از آنان گرفتار افکار وسواسی هستند که به میان افکارشان وارد میشود و به صورت تکراری روی داده و باعث اضطراب و ناراحتی بیمار میشود. در بعضی از بیماران، این وسواسها با وسواسها یا تشریفات ذهنی ناآشکار که از جهت احساس اجبار نیرومند هستند (مشابه تشریفات رفتاری آشکارند)، همراه میشوند. شمارش ذهنی اعداد، دعا خواندن، تکرار ذهنی کلمات و عبارات معین، تجسم تصاویر دیداری معین و مطالب ذهنی دیگری از این قبیل، نمونهای از تشریفات وسواس خالص هستند (داسیلوا و راچمن، ۱۳۸۵).
۲-۲-۴٫ تقارن
چهارمین الگوی شایع، نیاز برای تقارن و دقت است که میتواند به کندی وسواسی منجر شود. چنین بیمارانی ممکن است ساعتها وقت صرف خوردن غذا یا اصلاح صورت خود کنند (سادوک و سادوک، ۱۳۸۶). این زیرمجموعه از OCD با اجبارهایی شامل تشریفات تکرار و شمارش، تقارن، نظم و ترتیب و همچنین وسواس مربوط به دقت/ کمالگرایی و کندی وسواسی مشخص میشود. یکی از ویژگیهای متمایز این زیرگروه این است که، در مقایسه با ترس شدید و ناراحتیهای مرتبط با وسواسهای ایجاد/ جلوگیری از خطر در زیرمجموعههای آلودگی و آسیب که اجبارها را برای کاهش اضطراب و پریشانی انجام میدهند، افرادی با وسواسهای تقارن/ ترتیب، اجبارها را به منظور کاهش احساس نارضایتی، ناراحتی، و یا احساس بیکفایتی، انجام میدهند (مککی و همکاران، ۲۰۰۴). تشریفات نظم و ترتیب باعث میشود فرد جهت تعادل ارضا کننده، اشیا را در مکانها و وضیعتهای خاص قرار دهد. این تشریفات جهت تسکین احساس کلی تشویش و ترس صورت میگیرد نه به خاطر جلوگیری از یک فاجعهی ویژه (استکتی، ۱۳۷۶).
۲-۲-۵٫ کندی
“